الثقلین
انّ کثیر من النّاس عن ایتنا لغافلون
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان الثقلین و آدرس quran1001.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





شما متدین و مذهبی باشید یا خیر، در هر دو صورت توجه به این نوشته های غیر علمی منطقی به نظر نمی رسد. اگرچه در تلاشی مرموز، طی سال های گذشته سعی شده است این طرز فكر را كه مشخصا مستندها و فیلم های آن توسط كمپانی های فیلم سازی غربی تهیه می شوند را به باور های شیعه پیوند بخورد، اما باید توجه داشت كه مبنای قضاوت یك مسلمان شیعه در درجه اول كتاب مقدس قرآن و در درجه دوم احادیث و روایات است.

بر خلاف آنچه امروز تبلیغ می شود، در شریعت اسلام، واقعه بزرگ رستاخیز «كه زمان رخداد آن برای هیچ كس حتی پیغمبر اسلام معین و مشخص نیست »هرچند هولناك است، اما بر اساس تعلیمات اسلام كه با خرافات وارداتی كاملا در تضاد است، در روز واقعه تنها تبهكاران و جنایتكاران در هراسند و نیكوكاران اسایش و اطمینان قلبی خواهند داشت.


در قرآن به طور خاص و بدون هیچ گونه ابهامی، تخمین و بیان تاریخ وقوع قیامت و رستاخیز مردود شمرده شده است. حتی در ایاتی از قرآن، خداوند به پیغمبر خاتم امر می كند كه به كسانی كه از او در مورد ساعت پایان جهان سوال می كنند بگوید كه ساعت آن بر هیچ كس حتی بر من (حضرت محمد ص) مشخص نیست و به لحظه ای ممكن است فرا برسد.

یَسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ رَبِّی لاَ یُجَلِّیهَا لِوَقْتِهَا إِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لاَ تَأْتِیكُمْ إِلاَّ بَغْتَةً یَسْأَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِیٌّ عَنْهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ اللّهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ

از تو در باره قیامت مى‏پرسند [كه] وقوع آن چه وقت است بگو علم آن تنها نزد پروردگار من است جز او [هیچ كس] آن را به موقع خود آشكار نمى‏گرداند [این حادثه] بر آسمانها و زمین گران است جز ناگهان به شما نمى‏رسد [باز] از تو مى‏پرسند گویا تو از [زمان وقوع] آن آگاهى بگو علم آن تنها نزد خداست ولى بیشتر مردم نمى‏دانند

جزء نهم قرآن كریم / سوره الأعراف آیه 187

إِلَیْهِ یُرَدُّ عِلْمُ السَّاعَةِ وَمَا تَخْرُجُ مِن ثَمَرَاتٍ مِّنْ أَكْمَامِهَا وَمَا تَحْمِلُ مِنْ أُنثَى وَلَا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ وَیَوْمَ یُنَادِیهِمْ أَیْنَ شُرَكَائِی قَالُوا آذَنَّاكَ مَا مِنَّا مِن شَهِیدٍ

دانستن هنگام رستاخیز فقط منحصر به اوست و میوه‏ها از غلافهایشان بیرون نمى‏آیند و هیچ مادینه‏اى بار نمى‏گیرد و بار نمى‏گذارد مگر آنكه او به آن علم دارد و روزى كه [خدا] آنان را ندا مى‏دهد شریكان من كجایند مى‏گویند با بانگ رسا به تو مى‏گوییم كه هیچ گواهى از میان ما نیست


جزء بیست و پنجم قرآن كریم/ سوره فصلت ایه 47

 


ادامه مطلب
[ دو شنبه 28 اسفند 1391 ] [ 12:23 ] [ استاد معین زاده ] [ ]

با توجه به اهمیت موضوع غیبت، قرآن مجید در آیات متعددى به سراغ این موضوع رفته و دستورهاى مؤكدى صادر نموده است:
1ـ ... ولا یغتب بعضكم بعضا ایحب احدكم ان یأكل لحم اخیه میتا
فكرهتموه. (حجرات ـ 12)
2ـ ویل لكل همزة لمزة. (همزه ـ 1)
3ـ ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشة فى الذین آمنوا لهم عذاب الیم فى الدنیا و الاخرة. (نور ـ 19)
4ـ لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم و كان الله
سمیعا علیما. (نساء ـ 148)


ترجمه:
1ـ «...و هیچ یك از شما دیگرى را غیبت نكند، آیا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ به یقین همه شما از این امر كراهت دارید».
2ـ واى بر هر غیب جوى مسخره كننده.
3 ـ «كسانى كه دوست دارند زشتى ها در میان مردم با ایمان شیوع یابد عذب دردناكى براى آنان در دنیا و آخرت است.
4ـ خداوند دوست ندارد كسى با سخنان خود بدیها (ى دیگران) را اظهار كند، مگر آن كس كه مورد ستم واقع شده باشد، خداوند شنوا و دانا است.

تفسیر و جمع بندى:
در نخستین آیه، قرآن با صراحت از سه چیز نهى مى كند كه در واقع علت و معلول یكدیگرند. نخست از گمان بد، و بعد از تجسس، و سرانجام از غیبت. روشن است گمان بد انسان را وادار به تجسس در احوال دیگران، و كشف اسرار آنها مى كند و از آنجا كه هر انسانى ممكن است عیب و نقصى داشته باشد كه با تجسس كشف شود، اطلاع بر آن عیب پنهانى سبب غیبت مى گردد. ولى قرآن مجید در این آیه براى غیبت اهمیتى بیش از مسأله گمان بد و تجسس قائل شده چرا كه آن را مدلل به دلیلى گویا و رسایى ساخته مى فرماید: «كسى از شما دیگرى را غیبت نكند آیا هیچ یك از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد (به یقین) همه شما از این امر كراهت دارید» (و لا یغتب بعضكم بعضا ایحب احدكم ان یاكل لحم اخیه میتا فكرهتموه). این تشبیه كه در واقع یك دلیل منطقى را تشكیل مى دهد تمام ابعاد مسأله غیبت را بیان كرده، شخص غائب را به مرده تشبیه مى كند، و رابطه دینى او را به عنوان برادرى و اخوت و آبروى او را به پاره تن او و غیبت را به منزله خوردن گوشت او، كارى كه هر وجدانى، هر قدر ضعیف باشد، از آن ابا و وحشت دارد، و حتى در سخت ترین حالات حاضر نیست چنین كند. این تشبیه مى تواند اشاره به نكته هاى فراوان دیگرى نیز باشد: فرد غائب همچون مرده است كه قدرت بر دفاع از خویش ندارد، و هجوم بردن بر كسى كه قادر بر دفاع از خویش نیست، بدترین نوع ناجوان مردى است. بى شك خوردن گوشت مرده سبب سلامت جسم و جان نمى شود، بلكه سرچشمه انواع بیمارى ها است، بنابراین غیبت كننده اگر آتش كینه و حسد خود را با غیبت موقتا فرو نشاند به یقین چیزى نمى گذرد كه همان بذرهاى نهفته مفاسد اخلاقى در درون جان او سر مى كشد و همچون خارهاى مغیلان او را آزار مى دهد. غیبت كننده انسان ضعیف و ناتوانى است كه شهامت رویا رویى با مسایل را ندارد و به همین دلیل به مرده برادر خویش هجوم مى برد. همان گونه كه یك حیوان یا انسان مردار خوار، سبب انتشار انواع میكرب هاى بیمارى مى گردد، شخص غیبت كننده نیز با ذكر گناهان و عیوب پنهانى برادران مسلمان عوامل اشاعه فحشاء را فراهم مى سازد.

قرآن مجید با ذكر این مثال و ریزه كارى هایى كه در آن نهفته شده به تحریك وجدان و فطرت انسان ها در برابر این گناه بزرگ مى پردازد، و شاید به همین دلیل جمله را با سؤال شروع مى كند، تا پاسخ آن از درون انسان ها برخیزد و تأثیر آن قوى تر شود، مى فرماید: «آیا هیچ یك از شما دوست دارد گوشت برادر مرده خود را بخورد؟» در ضمن آیه مى تواند اشاره اى به این نكته نیز باشد، كه موارد جواز غیبت (مانند تظلم و رفع ستم و مشورت و اصلاح ذات البین در واقع مانند موارد اضطرار به اكل میته است كه انسان باید به حداقل قناعت كند). ولى این سؤال مطرح است كه ما در تمام دنیا به ندرت در طول یك سال به موردى برخورد مى كنیم كه كسى گوشت مرده انسانى را ـ چه رسد به برادر خویش ـ خورده باشد، زشتى این امر به اندازه اى است كه همه از آن پرهیز مى كنند، در حالى كه غیبت امر رایجى است كه در همه جوامع دیده مى شود، بلكه یكى از وسایل تفریح و سرگرمى در جلسات است، راستى این تفاوت از كجا سرچشمه مى گیرد؟

این موضوع ظاهرا دلیلى جز این ندارد كه رواج غیبت، قبح و زشتى آن را متأسفانه در نظرها كم كرده است. گفته اند جمله« و لا یغتب بعضكم بعضا ».) بعضی از شما بعضی دیگر را غیبت نکند)در باره دو نفر از اصحاب رسول الله (صلى الله علیه وآله وسلم) است كه رفیقشان سلمان را غیبت كردند، زیرا او را خدمت پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) فرستاده بودند تا غذائى براى آنها بیاورد، پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) سلمان را سراغ اسامة بن زید كه مسئول بیت المال بود فرستاد، اسامه گفت: الان چیزى ندارم، آن دو نفر از اسامه غیبت كردند و گفتند: او بخل ورزیده و در باره سلمان گفتند: اگر او را به سراغ چاه سمیحه ( چاه پر آبى بود ) بفرستیم آب آن فروكش خواهد كرد! سپس خودشان به راه افتادند تا نزد اسامه بیایند، و در باره موضوع كار خود تجسس كنند، پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود من آثار خوردن گوشت در دهان شما مى بینم، عرض كردند: اى رسول خدا ما امروز مطلقا گوشت نخورده ایم! فرمود: آرى گوشت سلمان و اسامه را مى خوردید، آیه نازل شد و مسلمانان را از غیبت نهى كرد. از آنجا كه قرآن مجید در این سوره به ساختن جامعه اسلامى بر اساس معیارهاى اخلاقى پرداخته، پس از بحث در باره وظائف مسلمانان در مورد نزاع و مخاصمه گروههاى مختلف اسلامى، به شرح قسمتى از ریشه هاى این اختلافات پرداخته تا با قطع آنها اختلافات نیز بر چیده شود، و درگیرى و نزاع پایان گیرد.

خداوند اشاره می کند که گمان بد سرچشمه تجسس، و تجسس موجب افشاى عیوب و اسرار پنهانى، و آگاهى بر این امور سبب غیبت مى شود كه اسلام از معلول و علت همگى نهى كرده است. سپس براى اینكه قبح و زشتى این عمل را كاملا مجسم كند آن را در ضمن یك مثال گویا ریخته، مى گوید: آیا هیچ یك از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد ؟!. به یقین همه شما از این امر كراهت دارید. آرى آبروى برادر مسلمان همچون گوشت تن او است، و ریختن این آبرو به وسیله غیبت و افشاى اسرار پنهانى همچون خوردن گوشت تن او است، و تعبیر به مرده به خاطر آن است كه غیبت در غیاب افراد صورت مى گیرد، كه همچون مردگان قادر بر دفاع از خویشتن نیستند. و این ناجوان مردانه ترین ستمى است كه ممكن است انسان در باره برادر خود روا دارد. آرى این تشبیه بیانگر زشتى فوق العاده غیبت و گناه عظیم آن است. در دومین آیه با تهدید كوبنده اى به سراغ عیب جویان و غیبت كنندگان مى رود، مى فرماید «واى به هر عیب جوى غیبت كننده اى كه مردم با ایمان را به سخریه مى گیرند، و با نیش زبان و حركات دست و چشم و ابرو، در پشت سر و پیش رو، مؤمنان را هدف تیرهاى طعن و تهمت قرار مى دهند». (ویل لكل همزة لمزة).

در این كه واژه «لمزة» (از ماده لمز (بر وزن رمز) و «همزه» از ماده همز (بر همین وزن) كه هر دو صیغه مبالغه است، به یك معنى است، و اشاره به غیبت كنندگان و عیب جویان مى كند یا در میان آنها تفاوتى است، در میان مفسران گفتگوى بسیار است. بعضى هر دو را به یك معنى مى دانند بعضى به دو معنى، آنها كه معتقدند دو معنى دارد بعضى همزه رابه معنى غیبت كننده، و لمزه را به معنى عیبجو تفسیر كرده اند و بعضى عكس آن را گفته اند، و بعضى مى گویند همزه به كسى گفته مى شود كه با اشارات عیب جویى مى كند، و لمزه به معنى كسى است كه با زبان، این عمل زشت را انجام مى دهد. بعضى اولى را به معنى عیب جویى آشكار، و دومى را به معنى عیب جویى پنهان و یا اشاره دانسته اند، و بعضى عقیده دارند همزه كسى است كه در حضور، عیب جویى مى كند، و لمزه كسى است كه در پشت سر، این كار را انجام مى دهد.

بعضى از مفسران گفته اند همز و لمز، دو صفت رذیله است كه از جهل و غضب و تكبر تركیب شده است زیرا هم سبب اذیت و آزار دیگران است و هم نوعى برترى طلبى در آن نهفته است، و از آنجا كه در خود فضیلتى نمى بیند سعى مى كند به دیگران عیب بگذارد تا خودش را برتر نشان دهد. در همان تفسیر این دو صفت را از اوصاف منافقان ـ طبق حدیثى ـ بیان مى كند. تعبیر به «ویل» كه در آغاز این آیه آمده است، در 27 مورد از قرآن مجید دیده مى شود، كه در مقام نفرین و به معنى هلاكت و یا به معنى انواع عذاب است، و این كه گفته اند اشاره به چاه یا وادى پر عذابى در جهنم است در واقع از قبیل تفسیر كلى به مصداق است. این واژه و واژه «ویس» و «ویح» همه حالت تأسف انسان را بیان مى كند منتها ویل در موارد كارهاى زشت و قبیح گفته مى شود، و ویس در مقابل تحقیر، و ویح در مقام ترحم.( تفسیر كبیر فخر رازى، جلد 32، صفحه 91.) با توجه به موارد استعمال ویل در قرآن، به خوبى روشن مى شود كه این واژه در مواردى به كار مى رود كه كارهاى بسیار زشتى انجام گرفته است، و از اینجا روشن مى شود كه غیبت و عیب جویى از دیدگاه قرآن مجید از زشت ترین كارها است.

در سومین آیه مستقیما سخن از نكوهش اشاعه فحشاء و تهدید شدید مرتكب شوندگان به میان آمده و به طور ضمنى، مذمت از غیبت مى كند، زیرا اشاعه فحشاء غالبا از طریق غیبت یا تهمت است. مى فرماید: «كسانى كه دوست دارند زشتى ها در میان مردم با ایمان شیوع یابد، عذاب دردناكى در دنیا و آخرت دارند، و خداوند مى داند و شما نمى دانید». (ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشة فى الذین آمنوا لهم عذاب الیم فى الدنیا و الآخرة و الله یعلم و انتم لا تعلمون). البته شأن نزول آیه در مورد تهمتى است كه از سوى منافقان به یكى از همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله) زده شده بود، ولى مسأله اشاعه فحشاء (شیوع دادن زشتیها در میان مردم) مفهوم عامى دارد كه مخصوصا غیبت را در بسیارى از موارد شامل مى شود. در واقع نخستین آیه از آیات بالا اشاره به بعد حق الناس فردى غیبت داشت و این آیه اشاره به آثار ویران گر جمعى آن است، زیرا هرگاه كارهاى خلافى را كه مردم در پنهانى انجام داده اند و كسى از آن آگاه نیست بر ملا شود، بسیارى از افراد ضعیف الایمان تشویق به این گونه كارها مى شود.

«فاحشه» از ماده فحش در اصل به معنى هر كارى است كه از حد اعتدال خارج شود و صورت فاحش به خود بگیرد، بنابراین شامل تمام منكرات و كارهاى بسیار زشت و قبیح مى شود، هر چند در بسیارى از موارد در قرآن مجید یا در كلمات روزمره در خصوص انحرافات جنسى و آلودگى هاى ناموسى به كار مى رود، ولى این مانع از عمومیت فاحشه و فحشاء نیست، و در واقع از قبیل استعمال در یك مصداق بارز است، بنابراین اشاعه فحشاء كه در آیه آمده، و در بسیارى از موارد از طریق غیبت انجام مى شود، منحصر به آلودگى هاى جنسى نیست.

درآیه 45 عنكبوت درباره نماز مى خوانیم: «ان الصلاة تنهى عن الفحشاء و المنكر; نماز انسان را از زشتى ها و منكرات باز مى دارد» و به یقین مفهوم آن عام است. به همین دلیل در ذیل این آیه حدیثى وارد شده كه مى فرماید: «من قال فى مؤمن مارأته عیناه و سمعته اذناه فهو من الذین قال الله عز و جل ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشة فى الذین آمنوا لهم عذاب الیم; كسى كه درباره مؤمن آنچه را مى بیند (از عیوب پنهانى) و آنچه را مى شنود (كه مردم درباره او مى گویند) او از كسانى است كه خداوند متعال درباره آنها گفته كسانى كه دوست دارند اشاعه فحشاء در میان مؤمنان شود عذاب درناكى دارند». این نكته نیز حائز اهمیت است كه قرآن در آیه بالا مجازات این گونه اشخاص را عذاب دنیا و آخرت ذكر كرده، و این نشان مى دهد غیبت و اشاعه فحشاء پى آمدهاى سویى در زندگى انسان ها نیز دارد. آخرین سخن درباره تفسیر آیه فوق این كه قرآن مجید براى این كه تأكید بر این مسأله مهم بگذارد نمى گوید كسانى كه اشاعه فحشا كنند، گرفتار عذاب الیم دنیا و آخرت مى شوند، بلكه مى گوید كسانى كه دوست دارند، اشاعه فحشاء در میان مؤمنان شود چنین سرنوشتى دارند.

در چهارمین و آخرین آیه مورد بحث، سخن از جواز غیبت در مورد ظالمان براى مظلومانى كه به دادخواهى برمى خیزند آمده است كه از آن به خوبى روشن مى شود غیبت بدون مجوز جایز نیست، مى فرماید: «خداوند دوست ندارد كسى با سخنان خود بدى ها را اظهار كند مگر آن كس كه مورد ستم واقع شد (و مى خواهد از این طریق تظلم كند و رفع ظلم نماید) (لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم). منظور از جهر من القول، هر گونه ابراز و اظهار لفظى است خواه به صورت شكایت باشد یا حكایت، یا غیبت، یا نفرین و مذمت. بنابراین مظلومانى كه مورد ستم ظالمان قرار گرفته اند براى دفاع از خویشتن مى توانند كارهاى ظالمان را برشمرند. و براى این كه افرادى از این استثناء سوء استفاده نكنند، و به بهانه این كه مظلوم واقع شده اند، هر جا بنشینند و به غیبت این و آن بپردازند، در پایان آیه مى فرماید: خداوند سخنان را مى شنود و از نیات آگاه است.(و كان الله سمیعا علیما). از آنچه در آیات فوق آمد زشتى فوق العاده غیبت و عواقب دردناك آن در دنیا و آخرت به خوبى روشن مى شود. 


موضوعات مرتبط: غیبت از دیدگاه قرآن، ،
[ جمعه 25 اسفند 1391 ] [ 9:14 ] [ استاد معین زاده ] [ ]

 . گــوتـه، شاعر و نويسنده معروف آلمانى مى‏گويد: ساليان دراز كشيشان از خدا بى خبر، ما را از پى بردن به حقايق قرآن مقدس و عظمت آورنده آن دور نگه داشتند؛ امّا هر قدر كه ما قدم در جاده علم و دانش نهاديم و پرده تعصب را دريديم، عظمت احكام مقدس قرآن، بهت و حيرت عجيبى در ما ايجاد نمود. به زودى اين كتاب توصيف‏ناپذير، محور افكار مردم جهان مى‏گردد!
2 . آلبرت انيشتاين كه نيازى به معرفى ندارد، مى‏گويد: قرآن كتاب جبر يا هندسه نيست؛ مجموعه‏اى از قوانين است كه بشر را به راه صحيح، راهى كه بزرگ‏ترين فلاسفه و دانشمندان دنيا از تعريف و تعيين آن عاجزند، هدايت مى‏كند. 
3. ويل دورانت ، دانشمند امريكايى شرق‏شناس، مى‏گويد: در قرآن، قانون و اخلاق يكى است. رفتار دينى در قرآن، شامل رفتار دنيوى هم مى‏شود و همه امور آن از جانب خداوند و به طريق وحى آمده است. قرآن در جان‏هاى ساده عقايدى آسان و دور از ابهام پديد مى‏آورد كه از رسوم و تشريفات ناروا آزاد است.
4.پروفسور آرتور آربرى كه يكى از مترجمان مشهور قرآن به زبان انگليسى است، مى‏گويد: زمانى كه به پايان ترجمه قرآن نزديك مى‏شدم، سخت در پريشانى به سر مى‏بردم؛ اما قرآن آنچنان آرامش خاطرى به من مى‏بخشيد كه براى هميشه به خاطر خواهم داشت. من در حالى كه مسلمان نيستم، قرآن را خواندم تا آن را درك كنم و به تلاوت آن گوش دادم تا مجذوب آهنگ‏هاى نافذ و مرتعش كننده‏اش شوم و تحت تأثير آهنگش قرار گيرم و به كيفيتى كه مسلمانان واقعى و نخستين داشتند، نزديك گردم تا آن را بفهمم .
5. لئوتولستوى ، نويسنده معروف روسى مى‏گويد: هر كس كه بخواهد سادگى و بى پيرايگى اسلام را دريابد، بايد قرآن مجيد را مورد مطالعه قرار دهد. در قرآن قوانين و تعليمات حقيقى و احكام آسان و ساده براى عموم بيان شده است. آيات قرآن به خوبى بر مقام عالى اسلام و پاكى روح آورنده‏اش گواهى مى‏دهد.
6. دكتر هانرى كُربن ، اسلام شناس معروف فرانسوى، سخن جالبى درباره قرآن دارد. وى مى‏گويد: اگر قرآن خرافى بود و از جانب خداوند نبود، هرگز جرأت نمى‏كرد كه بشر را به علم و تعقل و تفكر دعوت كند. هيچ انديشه‏اى به اندازه قرآن محمّد(ص) انسان را به دانش فرا نخوانده است تاآن جا كه نزديك به نه صد و پنجاه بار در قرآن، از علم و عقل و فكر سخن رفته است.
7. ارنست رنان ، فيلسوف معروف فرانسوى مى‏گويد: در كتابخانه من هزاران جلد كتاب سياسى ،اجتماعى، ادبى و... وجود دارد كه هر كدام را بيش از يك بار نخوانده‏ام؛ اما يك جلد كتاب هست كه هميشه مونس من است و هر وقت خسته مى‏شوم و مى‏خواهم درهايى از معانى و كمال به رويم باز شود، آن را مطالعه مى‏كنم. اين كتاب، قرآن - كتاب آسمانى مسلمانان - است.
8.ناپلئون بناپارت ، امپراطور فرانسه مى‏گويد: اميدوارم آن زمان دور نباشد كه من بتوانم همه دانشمندان جهان را با يكديگر متحد كنم تا نظامى يكنواخت، فقط براساس اصول قرآن مجيد كه اصالت و حقيقت دارد و مى‏تواند مردم را به سعادت برساند، ترسيم كنم. قرآن به تنهايى عهده دار سعادت بشر است.
9. مهاتما گاندى ، رهبر فقيد هند هم اعتقاد داشت: از راه آموختن علم قرآنى، هر كس به اسرار وحى و حكمت‏هاى دين، بدون داشتن هيچ خصوصيت ساختگى ديگرى پى مى‏برد. در قرآن هيچ اجبارى براى تغيير دين و مذهب انسان‏ها ديده نمى‏شود. قرآن به راحتى مى‏گويد: هيچ زور و اكراهى در دين وجود ندارد.
10. ژان ژاك روسو ، متفكر و روان شناس مشهور فرانسوى، برداشت منحصر به فردى از قرآن دارد؛ او مى‏گويد: بعضى از مردم بعد از آن كه مقدار كمى عربى ياد گرفتند، قرآن را خوانده، امّا درست درك نمى‏كنند. اگر مى‏شنيدند كه محمّد(ص) با آن كلام فصيح و آهنگ رساى عربى آن را مى‏خواند، هر آينه به سجده مى‏افتادند و ندا مى‏كردند: اى محمّد عظيم! دست ما را بگير و به محل شرف و افتخار برسان. ما به خاطر يارى تو حاضريم كه جان خويش را فدا سازيم!!

منابع :
1. مدخل، سيد عباس قائم مقامى.
2. مبين، مجله قرآن پژوهى، شماره 5.
3. قرآن و روانشناسى، عثمان نجاتى.
4. سيماى خانواده در قرآن، زهرا برقعى.
5. شيوه جذب جوانان از ديدگاه قرآن، غلامرضا متقى.
6. قرآن از ديدگاه 114 دانشمند، محمد مهدى عليقلى.
7. دانستنيهاى قرآن، مصطفى اسرار


موضوعات مرتبط: گفته های دانشمندان جهان درباره قران کریم، ،
[ پنج شنبه 24 اسفند 1391 ] [ 14:55 ] [ استاد معین زاده ] [ ]

سوره قدر سند شیعیان دوازده امامی



درباره فضیلت‏های سوره‏ها باید گفته شود: شاید برای تشویق و اهمیّت دادن به آن‏ها این قدر سفارش کرده‏اند و چون سوره قدر از منزلت خاصی برخوردار است، بر خواندن آن تشویق بیشتری شده است.

ثانیاً این همه فضیلت از آنِ کسی نیست که آن را بخواند و حقیقتش را درک نکند، بلکه از آنِ کسی است که میخواند و میفهمد و به محتوایش عمل میکند و قرآن را بزرگ می شمارد و آیاتش را در زندگی پیاده میکند.( همان، ص 179)





آیا خواندن سوره قدر ثواب شهادت در راه خدا را دارد؟ ‏در حدیثی از امام باقر(علیه السلام) در فضیلت قرائت سوره قدر آمده است: "من قرأ إنّا أنزلناه بجهر کان کشاهر سیفه فی سبیل اللّه و من قرأها سِرّاً کان کالمتشحّط بدمه فی سبیل اللّه؛( تفسیر نمونه، ج 27، ص 178) کسی که سوره انا انزلناه را بلند بخواند، مانند کسی است که در راه خدا شمشیر کشیده و جهاد میکند. کسی که به طور پنهان بخواند مانند کسی است که در راه خدا به خون خود آغشته است".

درباره فضیلت‏های سوره‏ها باید گفته شود: شاید برای تشویق و اهمیّت دادن به آن‏ها این قدر سفارش کرده‏اند و چون سوره قدر از منزلت خاصی برخوردار است، بر خواندن آن تشویق بیشتری شده است.

ثانیاً این همه فضیلت از آنِ کسی نیست که آن را بخواند و حقیقتش را درک نکند، بلکه از آنِ کسی است که میخواند و میفهمد و به محتوایش عمل میکند و قرآن را بزرگ می شمارد و آیاتش را در زندگی پیاده میکند.( همان، ص 179)


چه قدر دلت می سوزد؟


امام محمد تقی (علیه السلام) فرمود:

ای شیعیان! با مخالفان شیعه با سوره «قدر» استدلال کنید تا پیروز شوید . به خدا این سوره بعد از پیغمبر حجت خدا بر مردم است.این سوره سرور دین شما و اوج دانش ماست.(اصول کافی/ ترجمه مصطفوی/ ج 1/ ص 369)
و این شیوه‌ی استدلال که پیامبر به کار گرفت:

امام علی (علیه السلام) می‌فرماید:

هر وقت دو خلیفه پیش پیامبر بودند و پیامبر سوره قدر را با گریه می‌خواند، می‌گفتند: چقدر در این سوره دلت می‌سوزد!

پیامبر می‌فرمود: به خاطر چیزی که در شب قدر با چشمم دیدم و با دلم دریافتم. و به خاطر چیزی که بعد از من علی در می‌یابد. می‌گفتند: مگر چه دیده‌ای و او چه می‌بیند؟

پیامبر روی خاک می‌نوشت: تنزل الملائکة و الروح فیها بإذن ربهم من کل أمر

و می‌فرمود: وقتی خدا می‌گوید هر امری، دیگر چیزی می‌ماند؟

امام محمد تقی (علیه السلام) فرمود: ای شیعیان! با مخالفان شیعه با سوره «قدر» استدلال کنید تا پیروز شوید . به خدا این سوره بعد از پیغمبر حجت خدا بر مردم است.این سوره سرور دین شما و اوج دانش ماست


می‌گفتند: نه

می‌فرمود:‌ می‌دانید آنکه هر امری بر او نازل می‌شود، کیست؟می‌گفتند: تو هستی

می‌فرمود:‌بله! ولی مگر بعد از من دیگر شب قدر نیست؟

می‌گفتند: چرا

می‌فرمود: بعد از من هم در شب‌های قدر آن امر نازل می‌شود دیگر؟

می‌گفتند: آری

می‌فرمود: به چه کسی نازل می‌شود؟

می‌گفتند: نمی‌دانیم.

بعد پیامبر دست بر سر من می‌گذاشت و می‌فرمود:

اگر نمی‌دانید بدانید که بعد از من امر بر این شخص نازل می‌شود.

بعد از پیامبر همیشه شب‌های قدر ترس و هراس در دل این دو نفر می‌افتاد.(أصول الکافی / ترجمه مصطفوى، ج‏1، ص: 364) 


موضوعات مرتبط: سوره قدر سند شیعیان دوازده امامی، ،
[ چهار شنبه 23 اسفند 1391 ] [ 20:3 ] [ استاد معین زاده ] [ ]

uplod.ir/6g84g4gffhps/06_KARIM_MANSORI___MUTAFEFIN_22_E_28___SHAMS__.MP3.htm:لینک مستقیم  سوره مطففین (22تا 28) و سوره شمس با صدای دلنشین استاد کریم منصوری


موضوعات مرتبط: استاد کریم منصوری، ،
[ چهار شنبه 16 اسفند 1391 ] [ 17:26 ] [ استاد معین زاده ] [ ]

 

 

 

 

 

 

توبوا الی الله توبة نصوحا

 

داستان توبه نصوح در ادامه مطلب: 


موضوعات مرتبط: داستان توبه نصوح، ،
ادامه مطلب
[ شنبه 12 اسفند 1391 ] [ 21:8 ] [ استاد معین زاده ] [ ]

"سجین و علیین " یك حقیقت عجیب در قرآن مجید مى باشند. ما در ابتدا آیات آن دو را نقل و سپس بررسى مى كنیم :

"کلا ان كتاب الفجار لفى سجین و ما ادراك ما سجین كتاب مرقوم ویل یومئذ للمكذبین ... كلا ان كتاب الابرار لفى علیین و ما ادراك ما علیون كتاب مرقوم یشهده المقربون " *

یعنى : "حقا كه كتاب بدكاران در یك نوع زندان سخت و سجین است . و چه مى دانى سجین چیست ؟ آن كتابى است نوشته شده . در آن روز واى بر تكذیب كنندگان ... حقا كه كتاب نیكوكاران در علیین است ، و چه مى دانى علیین چیست ؟ كتابى است كه نوشته شده ، و مقربان درگاه حق به مشاهده آن مقام ، نائل شوند"

توجیه این آیات فقط با تجسم عمل است. باید چنین گفت كه اعمال بد به صورت آجرهایى درمى آید و از آن آجرها، زندانى تشكیل مى شود سخت و تنگ. "سجین " كتابى است نوشته شده ولى این كتاب از حروف و كلمات ، به وجود نیامده است. بلكه حروف و كلمات آن ، اعمال مجسم شده اند كه به مانند مصالح ساختمانى درآمده و "سجین "را به وجود آورده اند. با این توجیه ، مطلب كاملا روشن مى شود. نظیر آنكه بگوییم : آجرها در ساختمان است و ساختمان از آجرها به وجود آمده است . "كتاب فجار"یعنى : اعمال مجسم شده آنها در سجین است . و سجین كتابى است نوشته شده و به وجود آمده از اعمال.

المیزان "كتاب " را مجازات حتمى معنا كرده و "سجین "را محل عذاب دانسته است ؛ یعنى : مجازات حتمى فجار در سجین خواهد بود. ولى آن بعید به نظر مى رسد؛ زیرا كتاب مرقوم بودن ، توجیه نمى شود.

مطلب در "علیین " نیز همان است كه اعمال نیك مبدل به مصالح ساختمانى مى شود. و مقام والایى را تشكیل مى دهد. بنابراین "كتاب "یعنى اعمال نیكوكاران در علیین است . و "علیون "همان مقام و كتاب مجسم است كه از اعمال خوب نوشته شده. و بندگان مقرب در آن حاضر مى شوند. مسأله تجسم اعمال یك مسأله حتمى و ضرورى در قرآن مجید است . 


موضوعات مرتبط: سجین و علیین، ،
[ شنبه 12 اسفند 1391 ] [ 20:42 ] [ استاد معین زاده ] [ ]

"سجين‌" و "عليين‌" به چه معناست‌؟

پاسخ:


هر يك از دو كلمه "سجين‌" و "عليين‌"، دوبار در قرآن‌، در دو آيه پشت سر هم‌، در يك سوره واقع شده‌اند: "كَلآ َّ إِن‌َّ كِتَـَب‌َ الْفُجَّارِ لَفِي سِجِّين‌ٍ # وَ مَآ أَدْرا‌كَ مَا سِجِّين‌ٌ ؛(مطففين‌،7ـ8) چنين نيست كه آن‌ها (درباره قيامت خيال مي‌كنند) مسلماً نامه اعمال فاجران در "سجين‌" است‌. تو چه مي‌داني سجين چيست‌؟"؛ "كَلآ َّ إِن‌َّ كِتَـَب‌َ الاْ بْرَارِ لَفِي عِلِّيِّين‌َ # وَ مَآ أَدْرَا‌كَ مَا عِلِّيُّون‌َ ؛(مطففين‌،18ـ19) چنان نيست كه آن‌ها (درباره معاد) خيال مي‌كنند، بلكه نامه اعمال نيكان در "عليين‌" است‌. تو چه مي‌داني عليين چيست‌؟"

مقصود از كلمه "سجين‌"، چيزي است كه مقابل و مخالف "عليين‌" باشد، يعني چون خداوند متعال اين دو كلمه را در مقابل هم آورده‌، عليين‌، هر معنايي داشته باشد، سجين معناي طرف مقابل آن را دارد، و چون معناي عليين‌، "بلندي روي بلندي‌"، يا به عبارت ديگر، "بلندي دو چندان‌" است‌، معلوم مي‌شود كه منظور از سجين هم "پستي زير پستي‌"، يا به عبارت ديگر "پستي دو چندان‌" مي‌باشد و مقصود گرفتاري فاجران در چنان پستي است‌، هم چنان كه آيه شريف "ثُم‌َّ رَدَدْنَـَه‌ُ أَسْفَل‌َ سَـَفِلِين‌َ ؛(تين‌،5) پس گردانيديم آن را فروتر از همه فروماندگان‌" اين معنا را مي‌رساند.

در نتيجه بهترين معنايي كه براي "سجين‌" به ذهن مي‌رسد، اين است كه مبالغه در "سجن‌" ـ به معناي حبس ـ باشد، آن گاه معناي آيه اين مي‌شود كه "كتاب فجار، در حبس و زنداني است كه هر كس در آن بيفتد، بيرون شدن و خلاصي برايش نيست‌." و مقصود از "عليين‌" هم ـ چنان كه گذشت ـ درجات عالي و منازل قرب به خداي متعال است‌.(تفسير الميزان‌، علامه محمد حسين طباطبايي‌، ج 20، ص 345و 349، نشر دارالكتب الاسلاميه‌.) 


موضوعات مرتبط: سجین و علیین، ،
[ شنبه 12 اسفند 1391 ] [ 20:39 ] [ استاد معین زاده ] [ ]

شخص میتلا به سینه پهلو این آیه شریفه را نوشته به پهلو ببندد:

و لو نشاء لطمسنا علی اعینهم فاستبقوا الصّراط فانّی یبصرون

(سوره یس_66)1

 

1_حاشیه زاد المعاد علامه مجلسی (ره)

 


موضوعات مرتبط: رفع سینه پهلو، ،
[ جمعه 11 اسفند 1391 ] [ 21:9 ] [ استاد معین زاده ] [ ]

اگر سوره مبارکه قدر را در ظرف سفالین بنویسد و آن را با آب باران بشوید و قدری شکر به آن اضافه نماید و صاحب درد کبد (جگر) از آن بخورد شفا یابد انشاءالله.1

 

1_کتاب خواص شیخ اصفهانی 


موضوعات مرتبط: جهت درد کبد، ،
[ جمعه 11 اسفند 1391 ] [ 21:4 ] [ استاد معین زاده ] [ ]

از خواص این آیه شریفه این است که چون آن را بر آب بخوانند و صاحب سرفه آن را بخورد شفا یابد، آیه این است: 

( افحسبتم انّما خلقناکم عبثا و انّکم الینا لا ترجعون فتعالی الله الملک الحقّ لا اله الّا هو ربّ العرش الکریم )

(مومنون 115_116).1

 

 

1_تسهیل الدواء

 


موضوعات مرتبط: جهت رفع سرفه، ،
[ جمعه 11 اسفند 1391 ] [ 20:45 ] [ استاد معین زاده ] [ ]

اين نرم‌افزار در حال حاضر از سوی آمازون به فروش گذاشته شده و در بخش «آی ‌تونز» پايگاه اينترنتی «اپل» قابل دانلود است. 
باشگاه خبرنگاران جوان: اين نرم‌افزار در حال حاضر از سوی آمازون به فروش گذاشته شده و در بخش «آی ‌تونز» پايگاه اينترنتی «اپل» قابل دانلود است.

یکی از تلاش های بی نتیجه دشمنان اسلام که طی 14 قرن اخیر همواره با شکست مواجه شده، اقدام برای تحریف قرآن بوده است که این موضوع طی سالهای اخیر و با گسترش تکنولوژی های مختلف، رشد کرده است.

به تازگی نیز برخی رسانه های غربی گزارش داده اند که نسخه ‌ای از یک نرم ‌افزار تحريف شده قرآنی شامل متن عربی و ترجمه انگليسی قرآن كريم در بازار محصولات ديجيتال منتشر شده است. 

نکته قابل تامل درباره این نرم افزار که پایگاه اطلاع رسانی hopeitw به آن اشاره کرده این است که اين نرم‌افزار در حال حاضر از سوی آمازون به فروش گذاشته شده و در بخش «آی ‌تونز» پايگاه اينترنتی «اپل» قابل دانلود است.

بر اساس اطلاعات منتشر شده متن عربی نسخه قرآن اين نرم‌ افزار كه قابل نصب بر روی گوشی‌های اپل و گوشی‌ های دارای سيستم‌ عامل اندرويد است، دارای اشتباهات فاحش است و تعدادی از مسلمانان با راه اندازی کمپین های اطلاع رسانی، از همدینان خود خواسته اند ضمن اطلاع رسانی و اعتراض به آمازون و اپل، از دانلود کردن این نرم افزار خودداری کنند.


موضوعات مرتبط: اقداماتی که برای تحریف قران صورت گرفته است(نحن نزلنا الذکر و نحن له لحافظون)، ،
[ سه شنبه 8 اسفند 1391 ] [ 21:56 ] [ استاد معین زاده ] [ ]

كفران نعمت قوم سبأ و سرانجام نكبت بار آن‏ها

قوم سبأ، جمعيتى داراى حكومت عالى و تمدن درخشان در سرزمين حاصلخيز يمن بودند و براى كشاورزى وسيع خود، سدهاى محكم بسيار زيادى ساخته بودند و از انواع نعمت‏ها بهره كافى داشتند، ولى بر اثر غرور و سركشى از دستورهاى رسولان خدا، به مكافات سختى رسيدند به طورى كه سرزمين آباد آن‏ها به بيابان خشك و سوزان، تبديل شد. سرگذشت اين قوم در قرآن در سوره سبأ آيه 15 تا 19 آمده است، اكنون به داستان زير توجه كنيد:

سَدير مى‏گويد: در محضر امام صادق عليه‏السلام بودم، شخصى از امام صادق عليه‏السلام پرسيد: منظور از آيه (19 سوره سبأ) چيست كه خداوند مى‏فرمايد:

فَقالُوا رَبَّنا باعِد بَينَ اَسفارِنا وَ ظَلَمُوا اَنفُسَهُم فَجَعلناهُم اَحادِيثَ وَ مَزَّقنا هُم مَمَزِّقٍ...؛

ولى (اين قوم مغرور) گفتند: پروردگارا! ميان سفرهاى ما دورى بيفكن (تا بينوايان نتوانند دوش به دوش ثروتمندان سفر كنند، و به اين طريق) آنها به خود ستم كردند، و ما آنان را داستان (براى عبرت‏انگيز) براى ديگران قرار داديم، و جمعيّتشان را متلاشى ساختيم...

امام صادق عليه‏السلام در پاسخ فرمود: منظور از اين آيه، مردمى بودند كه آبادى‏هاى به هم پيوسته و در تيررس همديگر داشتند آبادى‏هايى كه داراى نهرهاى جارى و اموال بسيار و آشكار بود، ولى در برابر نعمت‏هاى خدا، به جاى شكر، ناسپاسى كردند، و عافيت خدا را نسبت به خود، دگرگون نمودند [چرا كه خداوند در آيه 13 سوره رعد مى‏فرمايد:] اءنّ اللهَ لا يُغِيِّرُ بِقَومٍ حتّى يُغَيِّرُوا ما بِاَنفُسِهِم؛

همانا خداوند سرنوشت هيچ ملتى را تغيير نمى‏دهد، مگر آن كه آن‏ها خود را تغيير دهند.

آن گاه خداوند سيل عَرِم را (با شكسته شدن سدهاى آن‏ها) به سوى آن‏ها فرستاد، به طورى كه همه آبادى‏هايشان غرق در آب شده و ويران گشت، و اموالشان نابود شد، و باغ‏هاى پردرخت و پرميوه آن‏ها به دو باغ بى‏ارزش با ميوه‏هاى تلخ و درختان بى‏مصرف شوره گز و اندكى درخت سِدر، مبدل گرديد [چنان كه اين مطلب در آيه 16 سوره سبأ آمده است، و در پايان همين آيه مى‏فرمايد:]

ذلِكَ جَزَينا هُم بِما كَفَروا وَ هَل نُجازِى اِلّا الكَفُورَ؛

اين را به خاطر كفرشان، به آن‏ها جزا داديم، و آيا ما جز كفران‏كننده را به چنين مجازاتى، كيفر مى‏دهيم؟

ويرانى سد عظيم مَأرِب به وسيله موش‏هاى صحرايى‏



قوم سبأ از تمدن عظيمى برخوردار بودند، كه پس از حكومت عظيم داوود عليه‏السلام و سليمان عليه‏السلام، عظمت حكومت آن‏ها بر سر زبان‏ها افتاد. آن‏ها براى ذخيره‏سازى آب و رونق كشاورزى، سد عظيمى به نام سد مأرب (بر وزن مغرب) در بين دو كوه بلق بنا كردند، آب فراوان، باغهاى بسيار وسيع و زيبا، و كشتزارهاى پربركت ايجاد كردند، از شاخسارهاى درختان آن باغ‏ها آن قدر ميوه آشكار شد كه مى‏گفتند: هرگاه كسى سبدى روى سر بگذارد و از زير آن‏ها بگذرد، پشت سر هم ميوه در آن سبد مى‏افتد و در مدت كوتاهى سبد پر از ميوه‏هاى گوناگون مى‏شود.

آن‏ها داراى قريه‏هاى به هم پيوسته و بسيار آباد بودندولى وفور نعمت به جاى شكر و سپاس، آن‏ها را سرمست و غافل نموده بود، تا آن جا كه شكاف طبقاتى عميقى بين آن‏ها ايجاد شده بود، زورمندانشان عده‏اى را به استضعاف و استثمار كشيده بودند به طورى كه اين درخواست جنون‏آميز را از خدا نموده و گفتند: ربَّنا باعِد بَينَ اَسفارِنا؛ خدايا ميان سفرهاى ما دورى بيفكن.

تا بينوايان نتوانند دوش به دوش ثروتمندان همسفر شوند منظورشان اين بود كه بين قريه‏ها، خشكى باشد، و فاصله‏ها زياد گردد تا تهيدستان و افراد كم در آمد، و بى مركب نتوانند مانند آن‏ها سفر كنند.

خداوند بر آن شكم‏پرستان مغرور غضب كرد، مطابق پاره‏اى از تواريخ، موش‏هاى صحرايى به دور از انظار مردم مغرور، به ديواره سد خاكى مأرِب رو آوردند، و ديوار سد را از درون سست كردند از سوى ديگر بر اثر باران‏هاى شديد و سيل‏هاى عظيم، آب زياد در پشت سد جمع گرديد، ناگهان سد در هم شكست و آن همه آب به جريان افتاد و همه آبادى‏ها و چهارپايان و كشتزارها و قصرها و خانه‏هايشان غرق در آب شده و ويران و نابود گرديد. از آن همه درختان و كشتزارهايشان، تنها چند درخت تلخ اراك و شوره گز و سِدر به جاى ماندمرغ‏ها و پرندگان خوش آواز از آن جا كوچ كردند و بوم‏ها و زاغ‏ها در خرابه‏هاى قوم سبأ، لانه گرفتند.

قرآن در پايان چنين نتيجه مى‏گيرد:

ذلِكَ جزَيناهُم بِما كَفَرُوا وَ هَل نُجازِى الّا الكَفُورَ؛

اين هلاكت را به خاطر كفرشان به آن‏ها وارد ساختيم، و آيا جز كفران‏كننده را به چنين مجازاتى كيفر مى‏دهيم؟!

بى اعتنايى به دعوت سيزده پيامبر

روايت شده: قوم سبأ داراى سيزده شهر آباد بودند، و در هر شهرى پيامبرى از جانب خداوند آن‏ها را به سوى خدا دعوت مى‏نمود، و به آن‏ها مى‏گفت: از نعمت‏هاى خدا بخوريد و بهره‏مند شويد، ولى شكر خداى يكتا را به جا آوريد، تا خداوند نعمتش را بر شما بيفزايد، آن خدايى كه چنين شهر پاك و خوش آب و هوا و به دور از هر گونه حشرات و آلودگى‏ها به شما عطا كرده است.

ولى آن‏ها به نصايح مهرانگيز پيامبران گوش نكردند، و بر غرور و طغيان خود افزودند، در نتيجه خداوند بر آن‏ها غضب كرد، و موش‏هاى صحرايى را به درون ديوار سد آن‏ها فرستاد، و از سوى ديگر سيل بنيان‏كن عَرِم فرا رسيد، و دو باغ پربركتشان مبدل به دو باغ ناچيز، با چند ميوه تلخ و درختان شوره گز و اندكى درخت سدر گرديد. آرى:
لطف حق با تو مداراها كند
چون كه از حد بگذرد رسوا كند


وضع فلاكت بار قوم ناشكر سبأ

در روايتى از امام صادق عليه‏السلام نقل شده: من وقتى كه غذايى را از ظرفى مى‏خورم، ته ظرف را با انگشت و زبانم مى‏ليسم كه هيچ باقى نماند، تا آن جا كه ترس آن دارم خدمتگذارم مرا حريص و آزمند بخواند، ولى اين كار من به خاطر حرص و طمع نيست بلكه (به خاطر ترك اسراف است، توضيح اين كه:) قومى از اهالى ثرثار (همان قوم سبأ) در ميان وفور نعمت زندگى مى‏كردند، آن‏ها از مغز گندم، نان تهيه مى‏كردند (ولى به قدرى اسرافكار و ناسپاس بودند كه) با همان نان‏ها محل مدفوع كودكانشان را پاك مى‏نمودند، به گونه‏اى كه از انباشتن همين نان‏هاى آلوده كوهى از نان به وجود آمده بود.

مرد صالحى در حال عبور، زنى را ديد كه با نان محل مدفوع كودكش را پاك مى‏كند، به آن زن گفت: واى بر شما! از خدا بترسيد تا مبدأ خدا بر شما غضب كند، و نعمتش را از شما بگيرد.

آن زن در پاسخ به طور مسخره‏آميز و مغرورانه گفت: برو بابا! گويا ما را از گرسنگى مى‏ترسانى، تا هنگامى كه ثرثار (آب پربركت اين سرزمين) جريان دارد، ما هيچگونه ترسى از گرسنگى نداريم.

طولى نكشيد كه خداوند بر آن هوسبازان و رفاه‏طلبان اسرافكار غضب كرد، آب كه مايه حيات است از آن‏ها گرفته شد، قحطى زده شدند، كار به جايى رسيد كه همه اندوخته‏هاى غذائيشان تمام شد و مجبور شدند كه به سوى آن نان‏هاى آلوده انباشته كه مانند كوهى شده بود، هجوم ببرند، و سر صف به نوبت بايستند تا از آن نان كه جيره بندى شده بود، جيره خود را برگيرند.

در مورد رابطه كفران: عمت و قحطى و فلاكت، روايات متعدد وجود دارد.

و در آيه 112 و 113 سوره نحل مى‏خوانيم:

وَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُّطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِّن كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللّهِ فَأَذَاقَهَا اللّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا كَانُواْ يَصْنَعُونَ - وَ لَقَدْ جَاءَهُمْ رَسُولٌ مِّنْهُمْ فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ الْعَذَابُ وَ هُمْ ظَالِمُونَ؛

خداوند براى آنها كه كفران نعمت مى‏كنند، مثلى زده است منطقه آبادى را كه امن و آرام و مطمئن بوده و همواره روزيش به طور فراوان از هر مكانى فرامى‏رسيده، امّا نعمت خدا را كفران كردند، و خداوند به خاطر اعمالى كه انجام مى‏دادند، لباس گرسنگى و ترس را در اندامشان پوشانيد - پيامبرى از خود آن‏ها به سراغ‏شان آمد، اما او را تكذيب كردند، و عذاب الهى آنها را فروگرفت در حالى كه ظالم بودند.

به گفته بعضى از مفسران، دو آيه فوق در مورد قوم سبأ نازل شده است.

براى تكميل داستان قوم سبأ، به داستان زير توجه كنيد:

امام صادق عليه‏السلام فرمود: پدرم (امام باقر) ناراحت مى‏شد از اين كه دستش را كه غذايى به آن چسبيده بود، با دستمال پاك كند بلكه به خاطر احترام غذا دست خود را مى‏مكيد، و يا اگر كودكى در كنار او بود، و چيزى از غذا در ظرفى باقى مانده بود، ظرف او را پاك مى‏كرد. و مى‏فرمود: گناه مى‏شود چيزى از غذا از سفره بيرون مى‏ريزد، و من به جستجوى آن مى‏پردازم، به حدى كه خادم منزل مى‏خندد (كه چرا دنبال يك ذره غذا مى‏گردم؟) سپس افزود:

جمعيتى قبل از شما مى‏زيستند، خداوند نعمت فراوان به آن‏ها داد، اما طغيان و ناشكرى و اسراف كردند تا آن جا كه بعضى از آن‏ها به ديگران گفتند: پاك كردن محل مدفوع با سنگ كه خشن است، موجب رنج است، به جاست كه با نان محل مدفوع را پاك كنيم كه نرم است و همين كار را كردند. خداوند بر آن‏ها غضب كرد، حشراتى كوچك‏تر از ملخ به سراغ آن‏ها فرستاد، آن حشرات آن چنان بر رزق و روزى آن‏ها مسلط شدند كه همه را حتى درختان آن‏ها و هر چه را كه خوردنى بود خوردند، فشار گرسنگى و كمبود غذا به جايى رسيد كه آن‏ها به همان نان‏هاى آلوده (كه با آن‏ها قبلاً استنجاء كرده بودند) هجوم آوردند، و آن‏ها را خوردند، و اين حادثه همان است كه در قرآن در دو آيه فوق(نحل - 112 و 113) بيان مى‏كند.

 


موضوعات مرتبط: کفران نعمت قوم صبا و سرانجام نکبت بار انها، ،
[ سه شنبه 8 اسفند 1391 ] [ 20:2 ] [ استاد معین زاده ] [ ]

ام حسبت ان اصحاب الكهف و الرقيم كانوا من اياتنا عججا.- سوره كهف : 12

پادشاهى رعيت پرور و عدالت گستر، در سرزمين روم زمامدار بود. ساليانى دراز رهبرى مردم را بكف با كفايت خود گرفته و سعادت و ملك و ملت را تاءمين نموده بود.

چون عمر او بسر رسيد و چشم از جهان فرو بست ، در ميان ملت او اختلافى پديد آمد كه موجب بد بختى آنها گشت و پادشاه كشور همسايه ((دقيانوس )) بر آنها تاخت و زمام آنان را به دست گرفت و بر تخت سلطنت تكيه زد. در آن كشور كاخى مجلل بنا نهاد و تشكيلات دامنه دارى را براى خود فراهم نمود. از ميان آن قوم شش نفر جوان خردمند و شايسته انتخاب كرد و آنان را وزراى خود گردانيد و مردم را به پرستش خود دعوت كرد.

مردم بى خرد و ملت نادان ، طبق الوهيت او را به گردن نهادند و تن به عبوديت او دادند. همه در مقابل او به خاك مى افتادند و او را خداى بزرگ خود مى خواندند. 

روزگارى به اين ترتيب گذشت . روز عيد ملى آنها فرا رسيد و تمام طبقات مردم و همچنين شاه و درباريان در مراسم عيد شركت جستند. در آن حال كه شاه و مردم سرگرم عيش و نوش بودند، قاصدى وارد شد و نامه اى به دست شاه داد.
شاه نامه را خواند و رنگش زرد شد. حالش منقلب و آثار اضطراب در او نمايان گشت . زيرا در آن نامه گزارش داده شده بود كه سپاه فارس از مرزهاى كشور گذشته و قدم به خاك روم گذاشته اند و مرتب مشغول پيشروى هستند.

اين نگرانى و اضطراب شاه ، در دل يكى از وزراء ششگانه اثر عجيبى گذاشت . او نگاه پر معنائى به رفقاى خود كرد و آنها هم با نيروى چشم به او پاسخ گفتند و در همين نگاهها مطالب مهمى ميان آن شش نفر رد و بدل شد و همين نگاهها مقدمه يك حادثه بزرگ تاريخى گرديد.

رفقا! من گاهى فكر مى كنم و از خودم ميپرسم : اين آسمان با عظمت را چه كسى بوجود آورده است ؟! اين خورشيد و ماه درخشان را كدام دست توانائى به گردش واداشته است ؟! چرا راه دورمى رويم و از آسمان و ماه سخن مى گويم ! نه من با خود مى انديشم كه چه كسى مرا از درون رحم مادرم به اين جهان آورد و روزيم داد و نيرويم بخشيد. من فكر مى كنم اين كارها را خدائى انجام داده و آن خداى بزرگ قطعا دقيوس نيست . او خيلى بزرگتر از آن است كه به فكر ما آيد.

 رفقا! اين زندگى ما با اين ذلت و ننگ كه بنده دقيوس باشيم قابل دوام نيست . بيائيد از لذتهاى زودگذر دنيا چشم بپوشيم و پشت پا به رياست دنيا بزنيم و به درگاه خدا رويم و از لرزشهاى گذشته استغفار كنيم . اين بيانات ، از زبان آن مرد خردمند چنان با هيجان ادا شد كه رفقا را تحت تاءثير قرار داد و همه تصميم گرفتند از آن كشور بت پرست و از آن وضع ناراحت كننده فرار كنند و در يكى از دورترين نقاط بيابان ، زندگى ساده و بى آلايشى ترتيب دهند و عمر خود را به پرستش خداى يگانه بگذرانند. روز بعد آن شش نفر دوست صميمى ، مخفيانه از شهر خارج شدند و راه بيابان را در پيش گرفتند. چند فرسخى كه از شهر دور شدند چوپانى را ديدند كه گوسفندان خود را در بيابان مى چرانيد. از آن چوپان آب خواستند. چوپان گفت من در چهره و سيماى شما آثار بزرگى جلال مى بينم شما كيستيد و كجا ميرويد؟ گفتند ما شش نفر از وزرا پادشاهيم كه از رياست و وزارت گذشته ايم و مى رويم در گوشه اى به عبادت خدايكتا مشغول شويم . زيرا پرستش ‍ ((دقيانوس )) وجدان ما راسرشكسته و ناراحت و در يك عذاب روحى گرفتار ساخته است . چوپان گفت : اگر موافقت كنيد من هم با شما هم عقيده ام و مايلم در اين سفر با شما شركت كنم .و در عبادت خداوند با شما شركت كنم . رفقا موافقت كردند. چوپان گوسفندان را به صاحبش رد كرد و با آنان همراه شد و سگ چوپان هم به دنبال آنها به راه افتاد. آنان با يكديگر گفتند: اگر سگ همراه ما بيايد، گاه و بى گاه صدا مى كند و مردم را از جايگاه ما آگاه مى سازد بايد او را از خود برانيم و با خيال آسوده راه خود را تعقيب كنيم . سگ را راندند، نرفت . تهديد كردند، نهراسيد. سنگ به سويش انداختند، حاضر به بازگشت نشد. بالاخره چاره در اين ديدند كه او را هم با خود ببرند. چوپان رفقاى جديد خود را از كوهى بالا برد و از جانب ديگر كوه به دامنه سبز و خرم و با طراوتى رسانيد. در آن نقطه درختان ميوه و نهرهاى آب گوارا وجود داشت و نسيم لذت بخشى مى وزيد. از ميوه ها خوردند و از آب گوارا نوشيدند. آنگاه قدم در شكاف ((كهف )) گذاشتند. آفتاب از شكاف كوه در آن غار تايبده بود. رفقا تصميم گرفتند ساعتى استراحت كنند تا از سختى راه و پياده روى بياسايند و سپس به عبادت مشغول شوند.

خواب طولانى

و لبثوا فى كهفهم ثلثماءة سنين و ازدادوا تسمعا. - كهف : 19


لحظه اى از اين تصميم نگذشته بود كه آن مردان با ايمان در كنار يكديگر به خواب عميقى فرو رفتند و سگ چوپان هم در كنار درب ، سر خود را روى دست نهاد و به خواب رفت . نسيم مطبوع همچنان بدنشان را نوازش مى داد و خورشيد هم گاهى از شكاف كوه ، نظرى در آن غار مى افكند ولى آنان بدون توجه به اين مورد در خواب بودند.

خوابى كه بيش از سيصد سال به طول انجاميد و در اين مدت حتى براى يكمتربه هم آنها به هوش نيامدند. ولى پس از گذشتن آن بنابه اراده خداوند، از خواب بيدار شدند و نظرى به اطراف خود افكندند و از يكديگر پرسيدند: ما چقدر خوابيده ايم ؟ بعضى گفتند يك روز و بعضى اظهار كردند: يك نيمه روز خوابيده ايم . ولى مطلبى كه موجب بهت شديد و حيرت آنها شد خشک شدن درختها و نابودى آنها و گرسنگى خودشان بود. هر چه درباره درختها و آبها فكر كردند، فكرشان به جائى نرسيد و سبب اينكه همه در يك روز از بين رفته اند، بر آنها نامعلوم ماند. بارى براى نجات از گرسنگى ، گفتند: يكى از ما بايد محرمانه به شهر برود و با اين پول مختصرى كه داريم غذائى تهيه كند ولى اينكار بايد بى سر و صدا انجام شود و كسى از جريان كار ما اطلاع نيابد و گرنه ما را مى كشند يا به بت پرستى وادار مى سازند.

يكى از آنها كه مردى آزموده و كاردان بود، از جا برخواست . لباسهاى مرد چوپان را گرفت و پوشيد و به سوى شهر رهسپار شد. چون به دروازه شهر رسيد، شهر به نظرش نا آشنا آمد. قدم در شهر گذاشت . همه چيز را به وضع ديگرى ديد. كوچه ها و عمارتها تغيير كرده ، مغازه ها به صورت ديگرى در آمده ، لباس مردم عوض شده و خصوصيات ديگر شهر نيز تغيير يافته بود. اين مطالب براى او موجب حيرت گرديد. با خود مى گفت خدايا من خواب مى بينم ؟ آيا راه را گم كرده ام و اين شهر، شهر ديگرى است ؟ چرا همه چيز عوض شده و چرا من اين مردم را نمى شناسم . به هر حال ، خود را به مغازه نانوائى رسانيد. چند دانه نان برداشت و پولهاى خود را به صاحب مغازه داد. خباز پولها را گرفت ، نظرى بر آن افكند و گفت اى جوان ! آيا گنج پيدا كرده اى ؟ گفت : نه . اين پول خرمائى است كه من پريروز فروخته ام و از اين شهر رفته ام . اين جواب خباز را قانع نكرد و بالاخره او را نزد شاه برد و گفت : اين جوان گنج پيدا كرده و اين پولها نشانه آن است . شاه گفت : اى جوان ! نترس و حقيقت مطلب را بگو. ما با تو كارى نداريم . پيامبر ما عيسى بن مريم به ما دستور داده كه از پيدا كننده گنج ، خمس آن را دريافت كنيم . اينك تو يك پنجم آن را به ما بده و به سلامت برو. جوان گفت : اعليحضرتا! به عرض من گوش كنيد من مردى از اهل اين شهرم و دو روز قبل با چند از رفقاى خود براى عبادت خداوند به غار كوهى رفتيم . روزى كه ما از اين شهر رفتيم پادشاه اين شهر، دقيوس بود و مردم را به پرستش خود دعوت مى كرد. ما از نظر اينكه معتقد به خدائى او نبوديم ، از شهر گريختيم و به غار كوهى پناهنده شديم . رفقاى من هم اكنون در آن غار چشم به راه من هستند. شاه گفت : ما همراه تو مى آئيم تا رفقاى تو را از نزديك ببينيم و راستگوئى تو بر ما آشكار شود، زيرا مطلبى كه تو اظهار مى كنى بسيار عجيب است و سلطنت دقيوس مربوط به سيصد سال قبل مى باشد. شاه با جمعى از درباريان به همراهى آن جوان به راه افتادند. جمعى از اهل شهر هم كه كم و بيش از جريان با خبر شده بودند به دنبال آنها از شهر خارج شدند. چون كناره كوه رسيدند، جوان گفت : اگر شما ناگهان بر رفقاى من وارد شويد، آنها دچار ترس خواهند شد و ممكن است خطرى متوجه آنها شود، شما همين جا توقف كنيد تا من نزد رفقايم بروم و آنها را از چگونگى مطلب مطلع سازم سپس شما وارد شويد. جوان تنها قدم در درون كهف گذاشت و به رفقاى خود گفت : رفقاى عزيز! خواب شما آنطور كه گمان مى كرديد يك روز و يا نيم روز نبوده بلكه شما چندين قرن در آن غار بوده ايد. من به شهر رفتم . همه چيز را دگرگون ديدم ! و دقيوس جنايت كار حدود سيصد سال است مرده و بساط او بر چيده شده است . پيغمبرى از جانب خداوند به نام عيسى بن مريم برانگيخته شده و مردم پيرو آن پيغمبر عالى مقام اند.

من به شهر رفتم و با وضع عجيبى روبرو شدم پولهاى من در نظر مردم ناشناس بود مرا به يافتن گنج متهم ساختند و به دربار شاه بردند و رفته رفته من اين مطالب را درك كردم و معلوم شد كه ما به اراده خداوند چند صد سال در اين كهف خوابيده ايم . اكنون هم شاه و هم درباريان و جمعى از اهالى شهر بيرون غار اجازه ورود مى خواهند تا نزد شما آيند. رفقا باورشان نيامد و گمان كردند كه رفيقشان آنها را گرفتار ساخته است .

گفتند بيائيد به درگاه خداوند دعا كنيم ما را به صورت اول برگرداند. در آن حال دست به دعا برداشتند و از حضرت احديت درخواست كردند كه ما را از اين ابتلا نجات بده و به صورت اول برگردان . درخواست آنان در پيشگاه خداوند پذيرفته شد و ديگر باره خداوند خواب را بر آنان مسلط ساخت . شاه و مردم مدتى انتظار كشيدند و چون از بازگشت جوان خبرى نشد، وارد كهف شدند ولى بنا به اراده الهى ، اصحاب كهف از نظر آنان مستور بودند.

به اشاره شاه در آن مكان مسجدى ساختند و جايگاهى براى عبادت پروردگار بنيان نهادند و اين حادثه آيتى بود از حيات خداوند كه براى توجه مردم به قدرت پروردگار ارائه شد.


موضوعات مرتبط: داستان اصحاب کهف ، ،
[ سه شنبه 8 اسفند 1391 ] [ 19:41 ] [ استاد معین زاده ] [ ]

 این سوره مدنیست با 129 آیه و 2497 کلمه ابی بن کعب از پیغمبر روایت نموده سوره انفال و برائة را هر کس بخواند من شفیع او باشم و مرویست این سوره را هفتاد هزار فرشته با جبرئیل به حضرت رسول نازل نموده و این سوره را توبه و برائة و فاضحه و مخزیه و مشقشقه و سورة العذاب و مبعثه و مشرده و مثیرة و حافه و منکله (کیفر کننده) و مد مدمه و منفره و بحث گویند و هر یک بر معانی دلالت دارد و از امام صادق روایت شده که انفال و برائة یک سوره است و از اینجاست که در اول برائة بسم الله نیست و گویند چون بسم الله برای امان و رحمت است و برائت برای دفع امام و رحمت و بیزاری خدای تعالی از ایشان است لذا در اول آن بسم الله نیامده (و هر که در کلاه یا متاع نهد از دزد و سوختن ایمن گردد).

ثواب خواندن سوره برائت مانند سوره انفال می باشد.


موضوعات مرتبط: سوره توبة، ،
[ دو شنبه 7 اسفند 1391 ] [ 20:24 ] [ استاد معین زاده ] [ ]

 جزیره خضراء

داستان جزیره خضرا حكایت از آن می كند كه: زین الدین على بن فاضل مازندرانى، در سال 690 هجرى به اقیانوس اطلس سفر كرده و از سرزمین بربر، سه روز با كشتى در دل اقیانوس رفته، تا به جزایر روافض جزیره هاى شیعیان رسیده است. در آن جا اطلاع یافته كه جزیره اى به نام "جزیره خضراء وجود دارد كه فرزندان حضرت ولى عصر ارواحنا له الفداء در آن زندگى می كنند. چهل روز در آن جا اقامت كرده و سرانجام پس از چهل روز، هفت كشتى مواد غذایى از جزیره خضراء به این جزیره آمده است. ناخداى كشتى او را با نام ونام پدر صدا كرده و گفته مشخصات تو را به من گفته اند و اجازه دادند كه تو را به جزیره خضراء ببرم. او را به جزیره خضرا برده ا ند.و ...
لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید.....

  

  

 

 


موضوعات مرتبط: امام زمان (عج)، ،
ادامه مطلب
[ دو شنبه 7 اسفند 1391 ] [ 20:11 ] [ استاد معین زاده ] [ ]

ابوبکر بن نوح گوید پدرم نقل کرد دوستی در نهروان داشتم گفت عادت داشتم هر شب آیةالکرسی را میخواندم و بر دکان میدمیدم شبی یادم رفت بخوانم بخانه رفتم وقت خواب یادم آمد  آنرا خواندم و به طرف دکان دمیدم فردا دکان را باز کردم دیدم  دزدی هر چه در دکان است جمع کرده و مردی آنجا نشسته گفتم کیستی و اینجا چه میکنی؟ گفت داد نزن من چیزی از تو نبرده ام نگاه کن تمام متاع تو موجود است من اینها را بستم هرگاه خواستم ببرم در را نیافتم چون بر زمین نهادم و نشان کردم باز تا خواستم ببرم دیوار شد شب را به این بلا به سر بردم تا اینکه تو در را باز کردی اکنون اگر خواهی مرا عفو کن که من توبه کردم و چیزی هم از تو نبرده ام. آن مرد گوید دست از تو برداشتم و خدارا شکر کردم.1

  

1_ختوم  و اذکار جلد اول

 


موضوعات مرتبط: آیة الکرسی، ،
[ یک شنبه 6 اسفند 1391 ] [ 20:51 ] [ استاد معین زاده ] [ ]


۹۹ الصبور شکیبا ۲۹۸ حُسنی یا نام‌های نیکوی خداوند نام‌هایی هستند که در اسلام برای الله به کار رفته‌است. غالبا شمار این نام‌ها را ۹۹ نام دانسته‌اند که بیشتر آن در قرآن آمده است، ولی برخی دیگر براین باورند شمار آن‌ها بیشتر است.

نام‌های خدا در قرآن مجموعه‌ای از بیش از ۲۰۰ نام خداوند است که در قرآن ذکر شده‌اند و اصطلاحا، ۹۹ تای آن «(به عربی: اسماء الحسنی)‏» یا نام‌های نیکوی خداوند خوانده می‌شوند. هر چند که تعداد نام‌های خدا، شامل صفت‌ها و کلمه‌های مرکب، در قرآن و سنت از ۹۹ عدد خیلی بیشتر هستند، ولی مسلمانان اعتقاد دارند که گروه برگزیده‌ای از نام‌ها (نام‌های نیکو)، تعدادشان ۹۹ عدد است.[۱]

از میان این ۹۹ نام، ۸۵ تای آن مستقیما در قرآن ذکر شده است. اما تعدادی از این نام‌ها مستقیما در قرآن وجود ندارد. بعضی از محققان با رجوع به احادیث تا ۲۰۰ مورد از این نام‌ها را یافته‌اند. 

اسماء حُسنی را به ۳ گروه بخش کرده‌اند:
اسماء جمالی (۵۵ نام) برای کسب رحمت و روزی به کار می‌روند.
اسماء جلالی (۲۲ نام) برای ایجاد عداوت و از میان بردن حریف به کار می‌آیند.
اسماء مشترک (۲۲ نام) بسته به نیت، خاصیت هر دو گروه قبلی را دارند.[۲]

اعتقاد بر این است که یکی از اسامی خدا که بر کسی دانسته نیست اسم اعظم است. و با بر زبان آوردن آن هر خواستهٔ گوینده برآورده خواهد شد.

امام صادق از قول رسول الله نقل می‌کند:

«حق تعالی را نَود و نُه اسم می‌باشد که اگر کسی آنها را بر شمارد، وارد بهشت می‌شود و آن اسامی از این قرار است: الله، الإله، الواحد، الأحد، الصّمد، الأوّل، الآخر، السّمیع، البصیر، القدیر، القاهر، العلی، الأعلی، الباقی، البدیع، الباریء، الأکرم، الظّاهر، الباطن، الحی، الحکیم، العلیم، الحلیم، الحفیظ، الحقّ، الحسیب، الحمید، الحَفِی، الرّبّ، الرّحمن، الرّحیم، الذّاری، الرّازق، الرّقیب، الرّؤوف، الرّائی، السّلام، المؤمن، المهیمن، العزیز، الجبّار، المتکبّر، السید، السبوح، الشهید، الصّادق، الصانع، الطّاهر، العدل، العَفُوّ، الغفور، الغنی، الغیاث، الفاطر، الفرد، الفتّاح، الفالق، القدیم، الملک، القدّوس، القوی، القریب، القیوم، القابض، الباسط، قاضی الحاجات، المجید، المولی، المنّان، المحیط، المبین، المقیت، المصوّر، الکریم، الکبیر، الکافی، کاشف الضّر، الوتر، النّور، الوهاب، النّاصر، الواسع، الودود، الهادی، الوفی، الوکیل، الوارث، البرّ، الباعث، التّواب، الجلیل، الجواد، الخبیر، الخالق، خیر النّاصرین، الدّیان، الشکور، العظیم، اللطیف، الشافی.»



اسمای الهی در نود و نه اسم مذکور منحصر نیست، بلکه برای خداوند نامهای زیادی در روایات و ادعیه امامان شیعه ذکر گردیده است. در برخی ادعیه تا هزار و یک اسم مقدّس ذکر شده و در برخی دیگر چهار هزار اسم مبارک روایت شده است.

در آیات زیر به وجود نام‌های نیکو برای خداوند اشاره شده است:
قرآن سوره طه - آیه ۸: الله لا اله الّا هو له الاسماء الحسنی
ترجمه: او خداییست که نیست جز او خدایی، همان‌که دارای نام‌های نیکوست
قرآن سوره اعراف - آیه ۱۸۰: و لله الاسماء الحسنی فدعوه بها
ترجمه: و او نام‌های نیکویی دارد، پس به آن‌ها بخوانیدش

نام‌ها و صفات تصریح شده در قرآن 

خداوند به طور صریح با نام‌ها و صفات زیر در قرآن ذکر شده است:

آخذ آخر ابقی • احد • احسن‌الخالقین • احکم‌الحاکمین • ارحم‌الرّاحمین اسرع‌الحاسبین اشدّ • اعلی • اعلم • اقرب • اکرم • اله • اللّه • اوّل • اولی • اهل‌التّقوی • اهل‌المغفره • باری • باطن • بالغ • بدیع • بَرّ • بصیر • توّاب • جاعل • جامع • جبّار • حاسب • حافظ • حسیب • حفیظ • حفیّ • حق • حَکَم • حکیم • حلیم • حمید • حیّ • خادع • خالق • خبیر • خلّاق • خیر • خیرالحاکمین • خیرالرّاحمین • خیرالرّازقین • خیرالغافرین • خیرالفاتحین • خیرالفاصلین • خیرالماکرین • خیرالمنزلین • خیرالنّاصرین • خیرالوارثین • ذوالجلال والاکرام • ذوالرّحمه • ذوالطّول • ذوالعرش • ذوالفضل • ذوالقوّه • ذوالمعارج • ذوانتقام • ذوعقاب • ذومغفره • راد • رافِع • رئوف • ربّ • رحمن • رحیم • رزّاق • رفیع‌الدّرجات • رقیب • زارع • سریع‌الحساب • سریع‌العقاب • سلام • سمیع • سمیع‌الدّعاء • شاکر • شاهد • شدیدالعذاب • شدیدالعقاب • شدیدالمحال • شفیع • شکور • شهید • صادق • صمد • ظاهر • عالم • عالم‌الغیب • عالم‌الغیب والشّهاده • عزیز • عظیم • عفوّ • علّام‌الغیوب • علیم • علیّ • غافرالذنب • غالب • غفّار • غفور • غنیّ • فاعل • فاطر • فالق‌الاصباح • فالق‌الحبّ والنّوی • فتّاح • فعّال • قائم علی کلّ نفس • قابل‌التّوب • قادر • قاهر • قدّوس • قدیر • قریب • قوی • قهّار • قیّوم • کاشف • کافی • کبیر • کریم • کفیل • لطیف • مالک • مُبتَلی • مبین • متعال • متکبّر • متوفّی • متین • مجیب • مجید • محیط • محیی • مخزی‌الکافرین • مستعان • مُستَمِع • مصوّر • مُطَهّر • مقتدر • مقیت • مُلْتَحِد • ملک • ملیک • مُمِدّ • مُنتَقِم • مُنزِل • مُنَّزِل • مولی • مؤمن • موهن • مهلک • مهیمن • نصیر • نور • واحد • وارث • واسع • والی • ودود • وکیل • ولی • وهّاب • هادی

نام‌ها و صفات تصریح نشده 

در «فرهنگ قرآن» اسماء و صفات غیرمصرّح در قرآن، که از افعال نسبت داده شده به خدا در قرآن انتزاع می‏شوند، مشروط به‏ این‏که در بیان معصومان به آن‏ها تصریح شده باشد یا در کتاب‌های کلامی از آن‏ها بحث شده باشد، عبارتند از:آمِر • بادئ • باسط • باطش • باعث • باقی • بانی • جازی • جلیل • حاشرالخلایق • حاکم • حامل • حنّان • خاذل • داحی • داعی • دلیل • ذارئ • ذاکر • رائی • راحم • رازق • راضی • رامی اصحاب‌الفیل • ساخط • ساقی • سالخ • سامع • شارع • شافی • شاق • صارف • ضارب‌الأمثال • طاحی‌الأرض • طامس عیون الأعداء • طاوی السّماء • عائد • عادل • عاصم • عافی • غضبان • فاتح • فاتق • فادی • فارض • فارق • فاصل • قائل‌الصّدق • قابض • قاسم • قاصم • قاضی • قاطع • کاتب‌الحسنات • کاره • کاسی • ماحی • ماد • ماهد • مُبارِک • مُبَدِّل • مُبدِی • مُبَشِّر • مُبْطِل • مُبَیِّن • مُتجاوِز • مُتَجلّی • مُتَقبّل‌الحسنات • مُتْقِن • مُتکلِّم • مُتَوَلّی • مُثْبِت • مُثَبّت • مُثیب • مُجازی • مُجلّی • مجیر • مُحاسِب • مُحبّ • مُحَبِّب • مُحَذِّر • مُحَرِّم • مُحسِن • مُحْصی • مُحِقّ الحق • مُحْکِم • مُختار • مُخَفِّف • مُخلِص • مُخَوِّف • مُدافِع • مُدَبّر • مُدْرک • مُدمِّر • مُذلّ • مُذَلِّل • مُذْهِب • مُرْتَضی • مُرْسی • مُرَکِّب • مُرید • مُزَّکی • مُزوِّج الحور • مُزَیِّن • مُسبِغ • مُستَجیب • مُستَغنی • مستوی علی‌العرش • مُسخِّر • مُسلِّط • مُسَلِّم • مُسْمِع • مُسَوّی • مُسیِّر • مُشتَری • مُصَرِّف • مُصطفی • مُصْلِح • مُصیب • مُضِلّ • مُطعِم • مُظْفِر • مُظَلِّل • مُظْهِر • مُعِدّ • مُعَذِّب • مُعَرِّف • مُعِزّ • مُعْطی • مُعْظِم • مُعَلِّم • مُعید • مُغْرِق فرعون • مُغْشِی • مغطِش اللیل • مُغْنی • مُفتی • مُفَجّر • مُفَصِّل • مُفَضِّل • مُفهِّم • مُقْبِر • مُقَدِّر • مُقدِّم • مُقرّ • مُقَرّب • مُقسِط • مُقَطِّع • مُقَلّب • مُقْنی • مُکثِّر • مُکْرِم • مُکَرِّم • مُکفِّرالسّیئات • مُکْمل‌الدّین • مُکوِّر • مُلْزِم • مُلْقی • مُلْهِم • مُلیّنُ‌الحدید • مُمَتِّع • مُمَحِّص • مُمْسِک • مُمَکِّن • مُمَهِّد • مُمیت • مُنادی • مَنّان • مُنْبِت • مُنْجِی • مُنْشِر • مُنْطِق • مُنْعِم • مُنْقِذ • مُنکِّس • مُوحی • مُوسِع • مُوَّفِّق • مُوفی • مُولِج • مُهین • مُیسّر • مُؤتی • مُؤخِّر • مُؤلِّف • نازع • ناسف‌الجبال • ناشر • ناظر • نافخ • ناهی • واجد • واضع • واهب


 


موضوعات مرتبط: اسماءالحسنی در قرآن، ،
[ یک شنبه 6 اسفند 1391 ] [ 19:48 ] [ استاد معین زاده ] [ ]

                                                                                                                         آیات بسیاری درباره امام زمان (عج) در قرآن وجود دارد. و بعضی تا 250 آیه از آیات قرآن را مرتبط به امام زمان (عج) دانسته اند.[1]
ما در این جا تنها به چند آیه به نقل از کتاب مهدی موعود، نوشته علامه مجلسی اشاره می کنیم.[2]

سوره هود آیه 8
وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلى‏ أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ لَیَقُولُنَّ ما یَحْبِسُهُ أَلا یَوْمَ یَأْتِیهِمْ لَیْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ؛ اگر عذاب را تا مدت معینى (ظهور امام زمان) بتأخیر بیاندازیم خواهند گفت چه چیز آن را باز داشت (و مانع ظهور امام زمان چیست؟) بدانید روزى كه عذاب مى‏آید از آنها برداشته نمیشود، بلكه بر آنان فرود آمده و آنچه را استهزاء بآن میكردند خواهند دید.
از امیر المؤمنین روایت شده كه در تأویل این آیه شریفه فرمود: أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ اصحاب قائم آل محمد است كه سیصد و سیزده نفر می‌باشند.
امام صادق (ع) فرموده اند: این عذاب قیام امام زمان و امت معدوده یاران او میباشند. كه برابر با سپاه اسلام در جنگ بدر هستند (یعنى 313 تن میباشند).

سوره ابراهیم آیه 5
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى‏ بِآیاتِنا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّهِ إِنَّ فی‏ ذلِكَ لَآیاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ موسى را همراه آیات خود فرستادیم تا قوم خود را از ورطه ظلمانى كفر درآورده بوادى نورانى ایمان رهبرى كند، و آنها را بروزهاى خداوندى متذكر گرداند كه در آن آیاتى است براى هر صبركننده شكرگزارى.
در خصال صدوق از امام باقر روایت نموده كه فرمود «ایام اللَّه» سه روز است: روز قیام قائم آل محمد، روز رجعت و روز قیامت.

سوره انبیاء آیه 105
وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ
؛ در زبور (حضرت داود پیغمبر) بعد از كتب آسمانى سابق نوشتیم كه: زمین را بندگان صالح ما بارث میبرند.
و اینان قائم آل محمد و یاران او میباشند.

سوره حج آیه 33
أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ؛ بآنان كه ستم دیده‏اند اگر پیكار كنند، اجازه جنگ داده شده و خداوند قدرت بر یارى آنها دارد.
ابن ابى عمیر از عبد اللَّه بن مسكان از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت كرده كه فرمود: او قائم آل محمد است كه براى خون- خواهى حسین علیه السّلام قیام میكند.

سوره صف آیه 8
یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ؛ مى‌‏خواهند نور خدا را به دهانهایشان خاموش كنند ولى خدا كامل‏ كننده نور خویش است، اگر چه كافران را ناخوش آید.
از حضرت موسى بن جعفر علیه السّلام معنى آیه یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ را پرسید، حضرت فرمود: مقصود دوستى امیر المؤمنین علیه السّلام است وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ یعنى خداوند امامت را بآخر میرساند بدلیل آیه شریفه: الذین فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أَنْزَلْنا كه مقصود از نور همان امام است. محمد بن فضیل میگوید: عرض كردم: «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دِینِ الْحَقِّ» یعنى چه؟ فرمود: یعنى خداوند به پیغمبرش دستور داد كه لزوم دوستى جانشین خود «امیر المؤمنین» را به مردم اعلام كند، و دوستى وصى پیغمبر «دین حق» است.
عرض كردم «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ» چیست؟ فرمود: یعنى خداوند بهنگام ظهور قائم ما دین حق را بر همه ادیان باطله پیروز می‌گرداند. چنان كه خود فرموده: «وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ» یعنى خداوند نور خود را با ولایت قائم آل محمد تمام میكند «وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ» یعنى هر چند دشمنان على این را نخواهند. عرض كردم: اینكه میفرمائى تنزیل و ظاهر معنى قرآن است! فرمود: آرى آنچه كه گفتم تنزیل و ظاهر معنى قرآن است.

سوره ملک آیه 30
قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتِیكُمْ بِماءٍ؛ مَعِینٍ اى پیغمبر! بمردم بگو: بمن بگوئید: اگر آبى كه در دسترس دارید در زمین فرو رود كیست كه آب روان براى شما بیاورد؟.
از حضرت امام رضا علیه السّلام روایت است كه فرمود: «مائكم» یعنى (ابوابكم) كه ائمه هستند و ائمه ابواب (ودرهاى رحمت الهى) میباشند «فَمَنْ یَأْتِیكُمْ بِماءٍ مَعِینٍ» یعنى كیست كه علم امام را براى شما بیاورد؟ (و آن درها را بروى شما بگشاید)؟

سوره صف آیه 9 و سوره توبه آیه 33
هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ؛ خدا فرستاده خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا بر همه دینها غالب شود. هر چند مشركین نخواهند.
راوی می گوید: از امام هشتم از آیه هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ ... سؤال كردم. فرمود هنوز موقع تأویل این آیه نرسیده است گفتم: قربانت گردم! كى موقع آن فرا میرسد؟ فرمود؟ ان شاء اللَّه هنگامى كه قائم قیام كند و چون قیام كند هر جا كافر و مشركى باشد، ظهور او را ناخوش دارد تا جایى كه اگر كافرى در دل سنگى پنهان شود سنگ صدا میزند اى مؤمن! كافرى یا مشركى در من پنهان شده او را بكش. خداوند او را بیرون مى‏آورد و یاران قائم او را بقتل می‌رسانند.
و هم در آن كتاب از ابن عباس روایت نموده كه وى در باره آیه لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ گفت: این در زمانى است كه تمام یهودیان و نصارى و پیروان هر كیشى بدین حنیف اسلام بگروند و گرگ و میش و گاو و شیر و انسان و مار از جان خود ایمن باشند، موقعى كه دیگر موش انبانى را پاره نمیكند وقتى كه حكم جزیه گرفتن از اهل كتاب ساقط مى‏شود و هر جا صلیبى است شكسته میگردد و خوگها معدوم مى‌‏شود و این بهنگام قیام قائم آل محمد خواهد بود.

سوره نور آیه 55
وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى‏ لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِكُونَ بِی شَیْئاً؛ خداوند بكسانى- كه از شما ایمان آورده و عمل صالح پیشه ساخته‏اند وعده داده كه آنها را در زمین نماینده خود گرداند چنان كه همانند آنها را سابقا خلیفه كرد. و ثابت میدارد دین‏ آنها را كه براى آنان برگزید، ترس آنها را تبدیل بأمن كنیم و اینان هیچ گاه بمن شرك نیاورند.
در غیبت شیخ روایت میكند كه این آیه نیز در باره مهدى موعود و یاران او نازل شده.

سوره قصص آیه 5
وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ؛ و ما بر آن هستیم كه بر مستضعفان روى زمین نعمت دهیم و آنان را پیشوایان سازیم و وارثان گردانیم.
در غیبت شیخ از امیر المؤمنین علیه السّلام روایت میكند كه در تفسیر این آیه فرمود: اینان كه در زمین ضعیف گشته‏اند آل پیغمبرند كه خداوند مهدى آنها را برانگیزد تا آنان را عزیز و دشمنانشان را ذلیل گرداند.

[1]. جلد پنجم از كتاب معجم احادیث امام مهدی.
[2]. مهدی موعود، علامه مجلسی، باب پنجم کتاب.


موضوعات مرتبط: امام زمان (عج)، ،
[ یک شنبه 6 اسفند 1391 ] [ 18:16 ] [ استاد معین زاده ] [ ]

ابوبصیر از مولایمان حضرت جعفر صادق (ع) روایت نموده که فرمودند کسی که سوره انفال را هر ماه بخواند نفاق هرگز به او راه نمی یابد و از شیعه حضرت امیر المومنین (ع) خواهد بود و در تفسیر عیاشی (ره) اضافه بر این بود که در روز قیامت از مائده های بهشتی می خورد تا مردم از حساب فارغ شوند.

 


موضوعات مرتبط: سوره انفال، ،
[ شنبه 5 اسفند 1391 ] [ 20:54 ] [ استاد معین زاده ] [ ]

«إِن كُلُّ نَفْسٍ لَّمَّا عَلَيْهَا حَافِظٌ»(الطارق:4)

«هر کسي در درون خود نيروي پشتيباني دارد»

«نَفس» : زندگي و خودآگاهي در پديده زنده، و آنچه غرائز و احساسات و هستي خود را درک مي‌کند و از خود بعنوان "من" ياد مي‌کند. پديده زنده با زنده بودن نَفس زنده است و با مردن نَفس مي ميرد و همينطور با مردن بدن نَفس نيز مي ميرد. نَفس فوت هم مي کند و فوت وضعيت ميان مرگ و زندگي است مانند خواب و بي هوشي). نفس در آيه مجاز است و بجاي جسم آمده است. بعبارتي آيه مي‌گويد: هر جسمي نيروي پشتيباني دارد که نتيجه پشتيباني از زندگي آن جسم مي شود پشتيباني از "زندگي نفس آن جسم".

« حافظ » : اسم فاعل از مصدر حفظ است. حفظ بمعني: چيزي را از درون يا در درون نگهباني و نگهداري وپشتيباني نمودن است، ("حراست"بمعني: چيزي را از بيرون نگهباني و پشتيباني نمودن است). وحافظ: کسي يا چيزي است که چيزي را از درون آن يا در درون آن نگهباني و نگهداري و پشتيباني مي‌کند).

 

نکته آيه:

هرکسي در درون خود نيروي پشتيباني دارد: بدن هر انساني يک سيستم حفاظتي دفاعي دارد. برخي از سلولهاي آن در جاي مخصوصي به انتظار وارد شدن غير خوديها (باکتريها، ويروسها، ميکروبها و مواد خطرناک) هستند و برخي با جـريان خـون در سـراسـر بدن گـشـت ميزنند و هـنگام برخورد با دشـمـن با آن درگير شده و آنرا از پا در مي‌آورند. و به اين ترتيب سلامتي بدن را در برابر بيماريها حفظ مي‌کنند و بدن زنده مي ماند و با زنده ماندن بدن نفس زنده مي ماند.

تصويري از سلولهاي مغز استخوان انسان که با ميکروسـکوپ ديده ميشوند. در مغز استخوان هـر دقـيقه مـيـلـيـونها سلول درست ميشوند تا به بخشهاي ديگر بدن صادر شوند. اين سلولها بين يک صدم تا سه صدم ميليمتر قـطر دارند.


موضوعات مرتبط: اعجاز های قران و پیامبر اکرم (ص)، ،
[ جمعه 4 اسفند 1391 ] [ 9:24 ] [ استاد معین زاده ] [ ]

قلب فقط یک تلمبه برای خون رسانی نیست بلکه بیشتر از آن عمل می‌کند. امروزه دانشمندان از وجود یک مغز در قلب سخن می‌گویند که دارای ۴۰۰۰۰ سلول عصبی می‌باشد که به آن "عقل" می گویند که در مرکز قلب قرار دارد و نظارت بر کار مغز را بر عهده دارد.

جالب اینجاست که قرآن در مورد این حقیقت علمی فرموده:

"آیا در زمین به گردش و تماشا نرفتند تا دلهایی داشته باشند که با آن دریابند"

(سوره الحج – آیه ۴۶)

این آیه بر این موضوع تأکید دارد که قلب فکر و درک می‌کند.

 


موضوعات مرتبط: اعجاز های قران و پیامبر اکرم (ص)، ،
[ جمعه 4 اسفند 1391 ] [ 9:16 ] [ استاد معین زاده ] [ ]

گام انفجار و فروپاشی ستارگان ، گازها و موج های حاصل،ترکیبی بسیار زیبا مانند گل سرخ (رز) ایجاد میکند.

عکس زیر توسط تلسکوپ هابلhubble telescope توسط ناسا گرفته شده است و توسط ناسا انفجار گل سرخ نامیده شده است.

این پدیده در قران 1400 سال پیش در سوره الرحمن ایه 37 بیان شده است:

                                فاذا النشقّت السّماء فکانت وردة کالدّهان

        هنگامی که آسمان از هم شکافته شود و مانند گلی سرخ رنگ (گلگون) در آید.


موضوعات مرتبط: اعجاز های قران و پیامبر اکرم (ص)، ،
[ جمعه 4 اسفند 1391 ] [ 8:45 ] [ استاد معین زاده ] [ ]

معجزه قرآن فقط به معارف عمیق عقلی و اجتماعی ، علوم غیبی و معانی شگفت انگیز و شیوایی و روانی كلام محدود نمی شود و هر روز ابعاد تازه ای از شگفتیهای قرآن كشف می شود .

اصولاً قرآن به حدی شیوا و روان است كه هر كس حتی كمترین آشنایی با زبان عربی داشته باشد با خواندن یا شنیدن قرآن ناخودآگاه در می یابد كه هیچ فرد سخنوری نمی تواند چنین بیانی داشته باشد و كلام و سخن هیچ انسانی نمی تواند باشد .

خداوند متعال در سوره بقره آیه ی ۲۲ می فرماید : «اگر از آنچه كه بر بنده خودمان فرو فرستاده ایم در تعجب و تردید می باشید . پس (حداقل) یك سوره مشابه آن بیاورید و در این كار از هر كه خواهید كمك بگیرد . و در آیه بعد از آن می فرماید : «اگر نتوانستید كه هرگز هم نخواهید توانست از آتشی بترسید كه برای كافران آماده شده است» .

اكنون ۲۰ مورد برای نمونه از اعجازهای عددی و ریاضی قرآن كه با استفاده از كامپیوتر تاكنون مشخص شده در زیر می آوریم :

الف) كلمه (امام) به معنای رهبر و زمامدار الهی به صورت مفرد و جمع ۱۲ بار در قرآن كریم تكرار شده است كه مطابق است با روایات نقل شده از پیامبر اسلام (ص) از طریق شیعه و سنی مبنی بر اینكه تعداد امامان بعد از ایشان ۱۲ نفر می باشند . برای نمونه یكی از آیات قرآن كه كلمه امام در ‌آن آمده است ، سوره یس آ‌یه ۱۲ می باشد: «وكل شییء أحصیناه فی امام مبین» و ما هر چیزی را در امام روشنگری جمع نموده ایم .
كلمه (رجل) به معنای مرد مساوی كلمه (امراه) به معنای زن هر كدام ۲۴ بار آمده است .

نام دوازده امام كه جانشینان پیامبر (ص) می با شند عبارتند :

۱) امام امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع)

۲) امام حسن (ع)

۳) امام حسین (ع) كه امام حسن و امام حسین علیهماالسلام برادر یكدیگر می باشند و هر دو فرزند امام امیرالمؤمنین (ع) می باشند در حالی كه بقیه امامان علیهم السلام نسبت به یكدیگر نسبت پدر و پسر دارند

۴) امام سجاد (ع)

۵) امام محمد باقر (ع)

۶) امام جعفر صادق (ع)

۷) امام موسی كاظم(ع)

۸) امام رضا(ع)

۹) امام جواد (ع)

۱۰) امام هادی (ع)

۱۱) امام حسن عسگری(ع)

۱۲) امام مهدی (ع) كه طبق اعتقادات مسلمانان او زنده و غیرقابل رؤیت و در همه جا حاضر است و روزی قدرت جهان را همراه حضرت عیسی (ع) بدست می گیرد .

برای اطلاع بیشتر رجوع كنید به كتاب شریف و مقدس «اسرار آل محمد (ص) » نوشته شاگرد و سرباز فداكار امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام جناب سلیم بن قیس هلالی .

ب) كلمه (شهر) به معنی ماه ، ۱۲ بار در قرآن كریم تكرار شده است كه مساوی تعداد ماههای یكسال است .

پ) كلمه (یوم) به معنای روز ، ۳۶۵ بار در قرآن كریم تكرار شده است كه مساوی تعداد روزهای یكسال شمسی است .

ت) كلمه (ساعه) ۴۸ بار در قرآن كریم تكرار شده است كه در ۲۴ مورد قبل از آن یكی از حروف ذكر شده است و در ۲۴ مورد دیگر قبل از آن حرفی وجود ندارد . بنابراین هر مورد را كه در نظر بگیریم مطابق است با تعداد ساعات یك شبانه روز كه ۲۴ ساعت می باشد .

ث) كلمه (سجد) به معنای سجده كرد و مشتقات آن (در زمان ماضی ، مضارع و امر) برای عاقلان ۳۴ بار تكرار شده است كه این عدد برابر است با تعداد سجده های واجب روزانه ، چون روزانه ۱۷ ركعت نماز واجب است و هر ركعت ۲ سجده دارد .

ج) كلمه (رجل) به معنای مرد مساوی كلمه (امراه) به معنای زن هر كدام ۲۴ بار آمده است .

چ) كلمه (ملائكه) به معنای فرشتگان و كلمه (شیطان) به معنای اهریمن و یا جن هر كدام ۸۸ بار تكرار شده است .

ح) كلمه (استعاذه) به معنای پناه بردن و كلمه (ابلیس) به معنای شیطان هر كدام ۱۱ بار به كار رفته است .

خ) كلمه (آخرت) به معنای جهان آخرت و كلمه (دنیا) به معنای این جهان هر كدام ۱۱۵ بار تكرار شده است .

ژ كلمه (الحسنات) به معنای خوبی ها و كلمه (سیئات) به معنای گناهان هر كدام ۱۸۰ بار تكرار شده است .

د) كلمه (الحیاه) به معنای زندگی وكلمه (الموت) به معنای مرگ هر كدام ۱۴۵ بار تكرار شده است .

ذ) كلمه (ارسل) به معنای فرستاد و مشتقات آن ۵۱۳ بار در قرآن كریم تكرار شده است و نام ۲۸ پیامبری كه در قرآن از آنها نامی آورده شده است نیز مجموعاً ۵۱۳ بار تكرار شده است .
كلمه (آخرت) به معنای جهان آخرت و كلمه (دنیا) به معنای این جهان هر كدام ۱۱۵ بار تكرار شده است .

ر) كلمه (الرسل) به معنای پیامبران و كلمه (الناس) به معنای مردم هر كدام ۳۶۸ بار تكرار شده است .

ز) كلمه (الرغبه) به معنای میل و كلمه (الرهبه) به معنای ترس هر كدام ۸ بار تكرار شده است .

ژ) نام مبارك پیامبر اسلام (محمد و احمد) مجموعاً ۵ بار در قرآن امده است (۴ بار محمد و ۱ بار احمد) و كلمه صلوات كه به معنای درود می باشد و بیشتر برای درود فرستادن بر پیامبر و خاندان پیامبر استفاده می شود نیز ۵ بار در قرآن تكرار شده است .

س) كلمه (ایثار) به معنای گذشت و فداكاری و كلمه (شح) به معنای بخل و تنگ نظری هر كدام ۵ بار تكرار شده است .

ش) كلمه (سرور) به معنای شادی و كلمه (حزن) به معنای غم و اندوه هر كدام ۴ بار تكرار شده است .

ص) كلمه (الحر) به معنای گرما و كلمه (البرد) به معنای سرما هر كدام ۴ بار تكرار شده است .

ض) عبارت (حزب الله) به معنای یاران خداوند و عبارت (حزب الشیطان) به معنای یاران شیطان هر كدام ۳ بار تكرار شده است .

ط) در قرآن كریم به اینكه ۳۰۰ سال شمسی دقیقاً برابر ۳۰۹ سال تمام قمری است به صورت مستقیم اشاره شده است .

این مطلب وقتی مشخص شد كه یكی از علمای دین یهود از حضرت امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) پرسید : چرا قرآن مدت توقف و خواب اصحاب كهف را ۳۰۹ ذكر سال كرده است در حالی كه در حاشیه تورات ما این مدت ۳۰۰ سال نوشته شده است ؟

حضرت امیر علیه السلام فرمودند : «سالهای شما شمسی است ولی سالهای ما قمری است» .

جالب اینجاست كه یكی از اساتید ریاضی این محاسبات را انجام داده كه خلاصه قابل فهم آن چنین است :

سال شمسی یهود ۳۶۵ روز تمام بوده است . بنابراین ۳۰۰ سال آنها می شود :

روز ۱۰۹۵۰۰=۳۶۵×۳۰۰

در حالی كه سال قمری برابر است با ۳۵۴ روز و ۸ ساعت و ۴۸ دقیقه بنابراین ۳۰۹ سال قمری برابر است با :

روز ۱۰۹۵۰۰=]۴۸ دقیقه و ۸ ساعت و ۳۵۴ روز[ ×۳۰۹

پس معلوم شد كه ۳۰۰ سال شمسی یهود برابر است با ۳۰۹ سال قمری نه یك روز كمتر نه بیشتر.

این در حالی است كه تا صدها سال بعد از نزول قرآن هنوز شبانه روز به ۲۴ ساعت و هر ساعت به ۶۰ دقیقه و الی آخر تقسیم نشده بود . و حتی ساعت هنوز اختراع نشده بود .

بنابراین حضور هر كلمه در قرآن در مكان خاص و به تعداد معین حادی پیام و مفهوم ویژه ای می باشد كه در حقیقت یك نوع از اعجاز و معجزه می باشد . زیرا مجموعه آیات قرآن در مدت نسبتاً طولانی ۲۳ سال و در اوضاع و احوال مختلف مثلاً گاهی در جنگ و گاهی در صلح ، گاهی در مكه و گاهی در شعب ابیطالب و محاصره گاهی در مدینه و گاهی در سفر و گاهی در شب و گاهی در روز بر پیامبر (ص) نازل می شد و چنین نبود كه پیامبر خدا (ص) مانند مؤلفان كتابهای مختلف مدتی در كتابخانه ای خلوت كند و از سر فرصت و فراغت و یا با رجوع به منابع مختلف كتابی بنویسد .

یكی دیگر از اعجازهای قرآن كه ۲ سال قبل توسط یكی از فارغ التحصیلان رشته آمار جناب آقای كوروش جم نشان كشف شده است :

قبل از ‌آنكه آن را توضیح دهیم ابتدا سه نكته را متذكر می شویم :

الف) همان طور كه می دانیم تعداد كل آیات قرآن كریم ۶۲۳۶ آیه است كه یك عدد زوج است .

ب) همچنین می دانیم كه قرآن ۱۱۴ سوره دارد پس مجموعه شماره سوره های قرآن می شود ۶۵۵۵ كه یك عدد فرد است: (۶۵۵۵=۱۱۴+۰۰۰+۴+۳+۲+۱)

ج) اگر شماره ی هر سوره را با تعداد آیات آن سوره جمع كنیم عدد مخصوص آن سوره بدست می آید مثلاً برای سوره حمد كه اولین سوره قرآن می باشد عدد مربوط می شود ۸‌ (۷+۱) و برای سوره بقره می شود ۲۸۸(۲۸۶+۲) و برای سوره آل عمران عدد مربوط می شود ۲۰۳ یعنی (۲۰۰+۳) .

حال اگر این عددهای به دست آمده برای هر سوره را به تفكیك زوج و فرد در جدول های جداگانه ای قرار دهیم نتایج شگفت آوری به دست می آید .

جدول عددهای حاصله ی فرد
آل عمران ۲۰۳
مائده ۱۲۵

انعام ۱۷۱

جمع كل ۶۵۵۵

جدول عددهای حاصله ی زوج
فاتحه ۸
بقره ۲۸۸

نساء 180

جمع كل ۶۲۳۶
چهار مطلب شگفت انگیز در این جدول ها دیده می شود :

الف)مجموع اعداد جدول زوج برابر است با ۶۲۳۶ كه مساوی مجموع كل ‌آیات قرآن است و مجموع عددهای حاصل از جدول فرد برابر است با ۶۵۵۵ كه همان عدد حاصل جمع شماره سوره های قرآن است .

ب) در هر جدول ۲۷ سوره وجود دارند كه تعداد كل آیات آن سوره یك عدد زوج است و بنابراین در هر جدول نیز ۳۰ سوره وجود دارد كه تعداد كل آیات آن سوره فرد است .

ج) در هر جدول به طور مساوی ۵۷ سوره قرار می گیرد .

د) مجموع اعداد جدول زوج یك عدد زوج شده است و مجموع اعداد جدول فرد یك عدد فرد شده است . 


موضوعات مرتبط: اعجاز های قران و پیامبر اکرم (ص)، ،
[ پنج شنبه 3 اسفند 1391 ] [ 19:58 ] [ استاد معین زاده ] [ ]

" سدرة" (بر وزن حرفة) مطابق آنچه غالبا مفسران علماى لغت گفته‏اند؛ درختى است پر برگ و پر سایه، و تعبیر به" سِدْرَةِ الْمُنْتَهى‏" اشاره به درخت پر برگ و پر سایه‏اى است که در اوج آسمان ها، در منتها الیه عروج فرشتگان و ارواح شهدا، و علوم انبیا، و اعمال انسان ها قرار گرفته، جایى که ملائکه پروردگار از آن فراتر نمى‏روند، و جبرئیل نیز در سفر معراج به هنگامى که به آن رسید متوقف شد.


در باره سدرة المنتهى هر چند در قرآن مجید توضیحى نیامده، ولى در اخبار و روایات اسلامى توصیف هاى گوناگونى پیرامون آن آمده، و همه بیانگر این واقعیت است که انتخاب این تعبیر به عنوان یک نوع تشبیه، و به جهت تنگى و کوتاهى لغات ما از بیان این گونه واقعیات بزرگ است.


در حدیثى از پیامبر اسلام (ص) نقل شده است: "رایت على کل ورقة من اوراقها ملکا قائما یسبح اللَّه تعالى"؛ من بر هر یک از برگ هاى آن فرشته‏اى دیدم که ایستاده بود و تسبیح خداوند را مى‏کرد.[1] در حدیث دیگرى از امام صادق (ع) نقل شده است که رسول خدا (ص) فرمود: "انتهیت الى سدرة المنتهى، و اذا الورقة منها تظل امة من الامم"؛ من به سدرة المنتهى رسیدم و دیدم در سایه هر برگى از آن امتى قرار گرفته‏اند![2]


این تعبیرات نشان مى‏دهد که هرگز منظور درختى شبیه آنچه در زمین مى‏بینیم نبوده، بلکه اشاره به سایبان عظیمى است در جوار قرب رحمت حق که فرشتگان بر برگ هاى آن تسبیح مى‏کنند و امت هایى از نیکان و پاکان در سایه آن قرار دارند.[3]


در تفسیر المیزان در باره سدرةالمنتهی چنین آمده است: و اما این که این درخت سدره چه درختى است؟ در کلام خداى تعالى چیزى که تفسیرش کرده باشد نیافتیم، و مثل این که بناى خداى تعالى در این جا براین است که به طور مبهم و با اشاره سخن بگوید. مؤید این معنا جمله: "إِذْ یَغْشَى السِّدْرَةَ ما یَغْشى‏" است، که در آن سخن از مستورى رفته است. در روایات هم تفسیر شده به درختى که فوق آسمان هفتم قرار دارد، و اعمال بندگان خدا تا آن جا بالا مى‏رود. [4] 


موضوعات مرتبط: سدرة المنتهی، ،
[ پنج شنبه 3 اسفند 1391 ] [ 19:47 ] [ استاد معین زاده ] [ ]

 


موضوعات مرتبط: جدول حروف ابجد، ،
[ پنج شنبه 3 اسفند 1391 ] [ 15:55 ] [ استاد معین زاده ] [ ]

آهن یکی از عناصری که در قرآن در سوره الحدید مورد توجه قرار گرفته است .

... وَأَنزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ ... ( سوره الحدید ( 57 ) آیه 25 )

« وما آهن را فرو فرستادیم که درآن نیروی بزرگ و منافع بسیاری برای مردم است »

کلمه " انزلنا " که به "فرو فرستادیم " ترجمه نشده است برای آهن استفاده شده می تواند به صورت ابتکاری برای نشان دادن فواید آهن با شد لیکن هنگامی که به معنی لغوی کلمه توجه می کنیم یعنی "فرستاده شدن بطور فیزیکی از آسمان " همانگونه که باران وپرتوهای خورشید هستند در می یابیم که این آیه به معجزه علمی بسیار عالی اشاره می کند . زیرا یافته های ستاره شناسی مدرن آشکار کرده اند که آهنی که بر روی زمین وجود دارد از یک ستاره عظیم در فضای بیرونی آمده است .

نه تنها آهن روی کره زمین بلکه کل آهن موجود در منظومه شمسی از فضای دوری آمده است زیرا دما در خورشید برای تشکیل آهن کافی نیست . دمای خورشید برروی سطح آن حدود 6000 درجه سانتی گراد (000/11 فارنهایت ) ودر هسته آن تقریباً 20 میلیون درجه (36میلیون درجه فارنهایت )می باشد .

آهن تنها در ستاره های بسیار بزرگتر از خورشید قابل تولید است که در آنجا دما به چندصد میلیون درجه می رسد . هنگامی که در یک ستاره میزان آهن به یک حد معینی افزایش می یابد دیگر قادر به نگاه داشتن آن نبوده و درنهایت منفجر می گردد که به آن " نوا " یا "سوپر نوا " می گویند واین انفجار آهن را به فضا می پراکند .

یک منبع علمی این موضوع را به شکل زیر بیان می کند :

شواهدی برای رخداد "سوپرنوا " وجود دارد .

میزان زیاد آهن 60 در رسوبات اعماق دریاها به عنوان نشانه های رخدادن انفجار سوپر نوا در فاصله 90 سال نوری ازخورشید در حدود 59 میلیون سال قبل می باشد . آهن 60 یک ایزوتوپ رادیو اکتیو از آهن است که در انفجار سوپر نوا شکل می گیرد و نیمه عمر آن 5/1 میلیون سال می باشد .

وجود مقدار زیادی از این ایزوتوپ در لایه های زمین شناسی نشانگر شکافت هسته ای عناصر فضای نزدیک و متعاقب آن انتقال آنها (احتمالاً به صورت ذرات غبار) برروی زمین می باشد .

همه اینها نشان می دهد که آهن برروی زمین شکل نگرفته است بلکه از یک سوپر نوا به وجود آمده و همانگونه که در آیه بیان شده است به سوی زمین فرود آمده اند . بدیهی است که این حقیقت در قرن 17 م ودر زمان نزول قرآن کاملاً ناشناخته بوده است لیکن در قرآن کلام خداوند که دربرگیرنده همه چیز درعلم بی انتهای خود می باشد بیان شده است .

این که آیه صراحتاً وصرفاً از آهن نام می برد بسیار قابل توجه است میکروب شناس مشهور مایکل دنتن در کتابش بنام سرنوشت طبیعت برروی اهمیت آهن تاکید می کند :

از همه فلزات موجود هیچکدام برای زندگی ضروری تر از آهن نیستند . جمع شدن آهن در مرکز ستاره ای است که انفجار سوپر نوا را موجب می گردد و پراکنده شدن بعدی اتمهای حیاتی در گیتی را سبب می شود . جذب شدن اتمهای آهن به هسته اولیه زمین بود که موجب ایجاد حرارت لازم برای تغییرات شیمیائی ، تشکیل گازهای موجود در جو و به وجود آمدن لایه هایلوسفر در زمین گردید .وجود آهن وذرات در مرکز زمین است که مانند یک دینام غول پیکر میدان مغناطیسی زمین را به وجود می آورد که این میدان نیز خود به خود کمربند تاببشی ون آلن را ایجاد می کند که سطح کره زمین را از تشعشعات مخرب کیهانی که محافظت کرده و لایه ازن را از پر توهای مضر در امان می دارد. بدون اتم آهن هیچ حیاتی بر مبنای کربن در جهان به وجود نمی آمد و نیز هیچ سوپر نوا هیچ حرارتی در اول تشکیل کره زمین هیچ اتمسفر یا هیدروسفری هیچ میدان مغناطیسی برای محافظت کره زمین هیچ کمربند حفاظتی ون آلن در مقابل تشعشعات هیچ لایه ازونی ، هیچ فلزی برای ساخت هموگلوبین (در خون انسان ) هیچ متابولیسم (سوخت وساز) اکسیده شدنی وجود نمی داشت . این شرح به روشنی اهمیت اتم آهن را نشان می دهد حقیقتی که در قرآن بطورخاصی توجه ما را به آن جلب کرده همچنین برفواید این عنصر تاکید شده است .

علاوه براین ، حقیقت پنهان دیگری در قران وجود دارد که توجه ما را به آهن جلب می کند :

سوره الحدید آیه (25) که به آهن اشاره کرده است دارای دو کد ریاضی جالب توجه است :

 " الحدید " سوره پنجاه وهفتم قران است . معادل ابجد کلمه الحدید که حاصل جمع معادل عددی حروف آنست نیز 57 است .


معادل عددی کلمه " حدید " نه تنها معادل 26 می باشد که 26 عدد اتمی آهن ( درجدول عناصر شیمیائی مندلیف ) می باشد .

علاوه براین درمانهای ذرات اکسید آهن برای معالجه سرطان بکار رفته و آثار مثبت آن مشاهده شده اند . یک تیم به سرپرستی دکتر آندریاس جوردن در یکی از مشهورترین بیمیارستانهای جهان (بیمارستان چرتیس درآلمان ) موفق به از بین بردن سلولهای سرطانی با استفاده از روشی جدید ی تحت عنوان (magnetic field….) شدند . نتیجه این تکنیک که برای اولین بار برروی فردی 26 ساله بنام نیکولاس اچ صورت گرفت آن بود که هیچ سلول سرطانی جدیدی در فاصله سه ماه بعد از انجام این عمل در بیمار مشاهده نشد . این روش درمان را می توان به صورت زیر خلاصه کرد :

1- مایعی شامل ذرات اکسید آهن به وسیله یک سرنگ مخصوص به داخل تومور تزریق می شود . این ذرات در تمام سلولهای تومور پخش می شوند . این مایع شامل هزران میلیون ذرات اکسید آهن (ذراتی هزار بار کوچکتر از گلبولهای قرمز خون ) در هر سی سی می باشد که به سادگی در تمامی رگهای خونی جریان پیدا می کند .

2- سپس بیمار برروی دستگاهی که دارای یک میدان مغناطیسی قوی می باشد قرار داده می شود .

3- این میدان مغناطیسی خارجی شروع به راه انداختن ذرات آهن موجود در تومور می کند . در طی این مرحله دمای تومور که شامل ذرات اکسید آهن می باشد 45 درجه سانتی گراد افزایش می یابد .

4- در چند د قیقه سلولهای سرطانی که قادر به محافظت از خود در مقابل حرارت نیستند ضعیف شده و یا نابود می شوند . سپس می تواند تومور را با شیمی درمانی بعدی کاملاً ریشه کن نمود .

در این روش درمان تنها سلولهای سرطانی تحت تاثیر میدان مغناطیسی قرار می گیرند . زیرا تنها آنها دارای ذرات اکسید آهن هستند . گسترش این تکنیک یک پیشرفت بزرگ دردرمان این بیماری مهلک می باشد .

در درمان بیماری شایعی مانند سرطان ، استفاده از عبارت (وانزلنا الحدید.... : وآهن را فرو فرستادیم که در آن قوت شدیدی است و منافعی برای مردم ) در قران کریم بویژه قابل توجه می باشد .

درواقع شاید قران قصد داشته اهمیت آهن را برای سلامتی انسان نشان دهد (خداوند داناتر است ) .

 


موضوعات مرتبط: اعجاز های قران و پیامبر اکرم (ص)، ،
[ چهار شنبه 2 اسفند 1391 ] [ 22:51 ] [ استاد معین زاده ] [ ]

از مولایمان حضرت امام ابی عبدالله جعفر بن محمد صادق علیه السلام روایت است که هرکس سوره اعراف را در هر ماه بخواند از جمله (الذین لا خوف علیهم و لا هم یحزنون). (کسانی که خوف و ناراحتی برایشان نیست)خواهد بود و اگر در هر جمعه بخواند از کسانی که روز قیامت حسابشان نمی کشند خواهد بود.


موضوعات مرتبط: سوره اعراف، ،
[ چهار شنبه 2 اسفند 1391 ] [ 22:23 ] [ استاد معین زاده ] [ ]

 نعمت های خداوند به بنی اسرائیل در بیابان سینا و بعد از آن
نزول تورات و لوح ها
خداوند می فرماید: «إنا أنزلنا التوراة فیها هدى و نور یحکم بها النبیون» (مائده: 44) ترجمه: ما تورات را نازل کردیم در حالى که در آن هدایت و نور بود و پیامبران با آن براى یهود حکم مى کردند.

در ادامه مطلب


موضوعات مرتبط: قوم بنی اسرائیل، ،
ادامه مطلب
[ چهار شنبه 2 اسفند 1391 ] [ 22:19 ] [ استاد معین زاده ] [ ]

این سوره مکی است جز آیه 163 آن و 206 آیه دارد ابی بن کعب از رسول خدا روایت کرده که هر کس سوره اعراف را بخواند حق تعالی میان او و ابلیس حائلی بوجود آورد و آدم شفیع او باشد در اخرت، ابو بصیر گوید امام صادق فرمود هر کس سوره اعراف را هر ماه بخواند حق تعالی او را در قیامت حساب نکند بعد فرمود آیات این سوره محکم اند پس باید قرائت آن را ترک نکنید که روز قیامت برای خود نزد حضرت باری گواهی خواهد داد. هر کس سوره اعراف را به گلاب و زعفران نویسد و بر خود آویزد از گزنده و درنده و دشمن و ضلالت ایمن گردد.


موضوعات مرتبط: سوره اعراف، ،
[ چهار شنبه 2 اسفند 1391 ] [ 22:4 ] [ استاد معین زاده ] [ ]

 * آيا از آيات پنج نوبت نماز فهميده مى‌شود؟


* بعضى از آيات شريف كه به وقت نمازهاى پنج‌گانه اشاره كرده است، عبارتند از: «اسراء، 78 و هود، 114».
ترديدى نيست كه جزئيات اين موضوع (همانند بسيارى از موضوعات ديگر) در اين آيات بيان نشده، بلكه خداوند متعال بر اساس حكمت‌ها و مصالحى ـ كه در احكام الهى است ـ تنها به ذكر كليات آن بسنده كرده و بيان جزئيات و شرح آن را به پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و امامان معصوم(عليهم السلام) سپرده است؛ لذا اين آيات در كنار رواياتى كه به دست ما رسيده است، زمان نمازهاى پنج‌گانه را به طور دقيق مشخص مى‌كند.
بر اين اساس، زمانى كه از طرف مشرق، سفيده در آسمان پهن شود (فجر دوم)، وقت نماز صبح آغاز مى‌شود و تا وقتى كه آفتاب طلوع كند، به پايان مى‌رسد. وقت نماز ظهر و عصر از هنگامى كه سايه شاخص بر روى زمين به آخرين درجه كمىِ خود برسد (اول ظهر) شروع مى‌شود و تا موقعى كه به اندازه خواندن نماز عصر، به غروب آفتاب زمان داشته باشد، ادامه دارد. هنگام نماز مغرب و عشا از اول مغرب تا وقتى كه به قدر خواندن نماز عشا به نصف شب مانده باشد، ادامه دارد.[1]

* پيام آيه 78 سوره اسراء كه مى‌فرمايد: (أَقِمِ الصَّلَوةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ الَّيْلِ وَ‌قُرْءَانَ الْفَجْرِ...) چيست؟
* خداوند مهربان در سوره اسراء، آيه 78، مى‌فرمايد: نماز را از هنگام مايل شدن خورشيد تا نهايت تاريكى شب [نيمه شب] بر پا دار و هم‌چنين قرآن فجر[نماز صبح] را، زيرا قرآن فجر[نماز صبح] مورد مشاهده[فرشتگان شب و روز]است.
يكى از پيام‌هاى مهم آيه يادشده، بيان وقت نمازهاى روزانه و اقامه آنها در وقت‌هاى خاصى است؛ مثلا
از اين آيه در مى‌يابيم كه وقت نماز ظهر، هنگام مايل شدن خورشيد از نقطه وسط روز است.[2]
حضرت امام محمدباقر(عليه السلام) در تفسير آيه مذكور مى‌فرمايد: «دلوك الشمس» به معناى مايل شدن آن از نقطه وسط روز است و «غسق الليل»، به معناى نيمه شب است و در واقع اشاره به وقت چهار نماز ظهر، عصر، مغرب و عشا است و «قرآن الفجر» اشاره به وقت نماز صبح است.
بنابراين، پيام مهم آيه مذكور اين است كه مى‌خواهد به ما خواندن و به جا آوردن نمازهاى پنج‌گانه و روزانه و وقت آنها را يادآور شود و بايد هر مسلمان در اين وقت‌ها نمازهاى روزانه‌اش را ـ كه واجب است ـ به جا بياورد.[3]

* پيام و شأن نزول آيه مباركه 114، سوره هود چيست؟ و نيز توضيح دهيد كه منظور از (طَرَفَىِ النَّهَارِ وَ‌زُلَفًا مِّنَ الَّيْلِ) چه چيزى است؟

* خداى مهربان در اين آيه مى‌فرمايد: و در دو طرف روز ]و نخستين ساعات شب نماز را برپادار، زيرا خوبى‌ها، بدى‌ها را از ميان مى‌برد. اين براى پندگيرندگان، پندى است.
برخى از مفسران درباره شأن نزول اين آيه شريف گفته‌اند: شخصى از كارهاى زشت خود ناراحت بود، به همين‌رو پس از نماز در مسجد از پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) خواست تا او را تنبيه كند، آيه مذكور نازل شد، حضرت به او فرمود: چون بعد از آن كار خلاف، در نماز جماعت شركت كردى، خداوند تو را بخشيد، زيرا خوبى‌ها، بدى‌ها را از بين مى‌برند.[4]
بنابر روايات و سخنان امامان معصوم(عليه السلام) مراد از «طرفى‌النهار» (دو طرف روز) صبح و مغرب و مراد از «زلفا من الليل» (اوايل شب)، نماز عشا است؛ پس آيه مذكور اشاره به وقت سه نماز (صبح، مغرب، عشا) دارد. شايان توجه است كه براى همين پيام‌هاى موجود در آيه حضرت على(عليه السلام)مى‌فرمايد: از دوست و حبيب خودم رسول خدا(صلى الله عليه وآله) شنيدم كه فرمود: اميدبخش‌ترين آيه قرآن، آيه مذكور است.[5]


موضوعات مرتبط: پنج نوبت نماز در قرآن، ،
[ چهار شنبه 2 اسفند 1391 ] [ 20:29 ] [ استاد معین زاده ] [ ]
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

ای مردم، من از میان شما میروم ولی دو چیز گرانبها بین شما باقی میگذارم تا هر زمان بر انها تقدم جویید گمراه نخواهید شد و ان دو قران و عتر و اهل بیتم است. این دو هرگز از یکدیگر جدا نخواهند شد تا زمانی که در کنار چشمه کوثر به من ملحق شوند.
موضوعات وب
برچسب‌ ها
آرشيو مطالب
اسفند 1393
مرداد 1393 دی 1392 شهريور 1392 تير 1392 خرداد 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 دی 1391 آذر 1391
امکانات وب

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 32
بازدید ماه : 167
بازدید کل : 13285
تعداد مطالب : 99
تعداد نظرات : 33
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


اوقات شرعی